دانلود کتاب آقای سردبیر از مرضیه نعمتی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هدیه خبرنگار است و با پدر و نامادری و دختر نامادری اش زندگی می کند واز زندگی با نامادری و دخترش رضایت چندانی ندارد. اخیرا سردبیر جدیدی با روحیه خشک و سخت و جدی و غیرقابل انعطافی وارد دفتر مجله شده که تا حدودی محیط را مشموش کرده و در این بین رفتارهایی از خود نشان داده که سوءظن هدیه را برای رابطه ناسالمش با دختر نامادری اش فراهم کرده…
هنگام برگشت به خانه داشتم به حرفهای نازی فکر میکردم. داشتم خودم را راضی میکردم رضایت به آمدن شایان دهم شایان از هر حیث پسر موجهی بود و آرزوی هر دختری بود که همسرش باشد. چرا باید با فکر به شخصی که نمیدانستم در موردم چه فکرو احساسی دارد عمرم را تلف میکردم؟ این بار به طناز فکر کردم. اگر ندا راضی میشد و با پارسا ازدواج میکرد من در کنار ندا چه میکردم؟! حتماً ندا تلاش میکرد تا من هم خیلی زود ازدواج کنمو به خانه زندگی خودم بروم.
به خانه که رسیدم از پشت در سر و صدا میآمد. کفش های نوید را که دیدم از خوشحالی نمیدانستم چه کار کنم. انگار به یک باره تمام قول و قرارهایی که با خودم گذاشته بودم فراموش کردم و به سویش پر کشیدم نه نمیتوانستم به غیر از نوید مهر مرد دیگری را به دلم راه دهم حتی اگر نوید هم دوستم نداشت تا پایان عمر به دوست داشتنش ادامه میدادم احساساتم را مخفی کردم و در زدم خودش در را باز کرد و قلبم به لرزه در آمد طبق معمول خوش تیپ و آراسته و جدی
و بی خبر از زیر و رو کردن دل عاشق من! سعى کردم رفتارم عادی باشد و سلام کردم. بر عکس همیشه به گرمی جواب داد از مقابل در کنار رفت و داخل رفتم نداو پدرم و طناز را دیدم که روی مبل ها نشسته بودند و در مورد پارسا حرف میزدند آنقدر درگیر صحبت های خودشان بودند که مرا نمیدیدند. صدای نوید را از پشت سرم شنیدم: نتیجه تحقیقات پدرت بد نبوده! برگشتم و نگاهش کردم. -یعنی تایید؟ سرش را تکان داد: پدرت مخالف نیست! متعجب گفتم: واقعاً؟ و ندا…