دانلود رمان آغوش اشتباهی از بهارخانوم.پ با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
زن بدکاره هستم ولی دنیای من پاک تر از افکار کثیف توست. قصه من عاشقی پر لذتی است که تو را می طلبد ولی …
تازه این کار رو گرفتم. کار که نداشتم مجبور بودم. تو آینه به خودم نگاه کردم. یه لباس تنگ مشکی تنم بود که یقه هفت بود و تا بالای زانوم می رسید. آقای خونه گفته بود که خدمتکارا باید اینجوری باید لباس بپوشن. اصرار داشتن اینجوری لباس بپوشیم.
عادت داشتم لباس خوب بپوشم هیکل قشنگی هم داشتم. ولی من دختر خوبی بودم. نمی خواستم تا قبل ازدواج خطایی کنم. موهای دم اسبیم رو محکم کردم و از جلوی آینه. کنار رفتم. نبات جون (رئیس خدمتکارا) گفته بود برای آقای خونه آب میوه ببرم…