دانلود رمان هم آغوش از تارا راد با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آقا ((سانر)) یه آقا پسر کاملا موفق وجذاب وخوش تیپ (دو رگه ایرانی و ترکیه) با یه هم آغ.وشی اشتباه مسیر زندگیش دست خوش حوادث روزگار میشه اینجاست که دو فرهنگ نزدیک به هم. با فاصله های طبقاتی همه رنگ می بازند… در پس همه ی این مشکلات زندگی جلوه ی دیگر از خود نشان می دهد رمان هم آغ.وش همه ی درد یک زندگی مشترک را با هم به تصویر می کشد…
دکتر ملیس با خنده به لب کاغذ دستمالی را بیرون کشید گفت : این روزا سعی کن کمتر تحرک داشته باشی اگه بازم درد داشتی بیا اینجا؟ شکم اولته سعی کن خوب بخوری از یوگا هم به عنوان ورزش استفاده کن .تا این سه ماه بگذره! ملیس نالید: وای سه ماه دیگه ھنوز مونده ,جون به سر شدم. خانوم دکتر خندید وگفت: عسل خواستن این دردسرا رو ھم داره! ملیس با اخم نگاھم کرد .یعنی ھمه اش تقصیره تو که تو این دردسر افتادم… با صدای خانوم دکتر به خودمون اومدیم.
روی سخن خانوم دکتر با من بود وگرنه رسما” منو کشته بود… _آقای پدر، خانومتون شدید کم خونی داره باید تقویت بشه. تا ان شالله وقت زایمان به مشکلی بر نخوریم… _خانوم دکتر برای سلامتی این دو تا از ھیچ کاری فرو گذاری نمی کنم. زیر لب نجوا کردم : ان شاالله طوری که نمیشه و بعد به طرف خانوم دکتر برگشتم و گفتم: من خانومم و سلن کوچلومو بعد از خدا به شما سپردم. خانوم دکتر گفت: پس اسم کوچولو ھم مشخص شد. خیلی خوشگله خدا حفظش کنه. بعد از خداحافظی با خانوم دکتر, از مطب بیرون آمدیم.
از ملیس پرسیدم: گشنه ای؟ _آره معده ام داره از سوزش سوراخ میشه… می دونی مامان می گفت از مو در آوردن بچه اس با تعجب پرسیدم: واقعا؟ نمی دونستم! _ منم تعجب کردم آخه معده درد من چه ربطی به مو در آوردن بچه داره … _ جوھر حرفا تو تجربه قدیمایست. یه چیزی می دونن دیگه!… بریم رستوران شاندیز؟ _ بریم… ولی تو از اینکه با زن چاق و بی ریختی مثل من بری بیرون خجالت نمی کشی؟ _ نه… چرا باید از اینکه پدر میشم خجالت بکشم… می دونم باورم نداری ولی تو به هر حال برای من زیبا و خوشگلی….