دانلود رمان نگاه خاص فصل دوم از سورنا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بخشی از اتفاقات زندگی هانیه ،عاشق شدنش،شکسته شدنش،طرد شدنش…معشوق،خانواده،جامعه،همهوهمه زخم میزنند بر روح لطیفش…چهمیشود آخر این قصهی غمانگیز…!
+کوووری بچه؟اگه زیرت میکردم پدرت دیه تو میداد؟ عین گاو سرتو انداختی پایین اومدی وسط خیابون که چی.. _معذرت آقا،حواسم نبود پفی کردم و بیتوجه به بقیه بد و بیراهاش رامو کشیدمو رفتم؛هوا ابری بود، بدجور دلم گرفته بود،تو پیادهرو قدم زنان میرفتم سمت مقصد نامشخص… سرم پایین بودو به سنگ فرش نگاه میکردم؛ چی میشد منم سنگ بودم؟! یه سنگ تو بیابون یا جزو این سنگفرش بودم،اونوقت چقدر راحت بودم،هیچی برام مهم نبودو زندگیمو میکردم نه نه، اونوقت پامیذاشتن رومو رد میشدن…
لبخندی به افکارم زدم، با صدایه یه بچه به خودم اومدم دیدم تو پارک محلمونم ؛ بچه: ینی منم هیولا میشم؟ مامانش: اگه قول بدی دیگه کاره بدی نکنی، هیولا نمیشی بچه با بغض: قول میدم،مامانی به خدا بگو هیولام نکنه مامانش با لبخند بهش نگاه کردو گفت: مرد که گریه نمیکنه عزیزه دله مامان!خدا خودش صداتو شنید…میدونی که خدا خیلی مهربونه …