دانلود رمان نجات آنجل از جی ال وی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اینجل مورگان برای شروعی دوباره به همراه مادرش به شهری کوچک نقل مکان می کنند. جایی که در چند مایلیشون به غیر از یه خانواده کس دیگه ای زندگی نمی کنه. خانواده ای به شدت جذاب که اینجلو تحت تاثیر قرار میدن. ولی اینجل به زودی می فهمه که این خانواده چیزی فراتر از چهره ی زیبا دارن. رازی که کسی نباید ازش بویی ببره.
” روز اولت چطور بود ؟” مادرم از پشت تلفن بعد اینکه من تصمیم به گرفتن یه حموم داغ و طولانی و پر از حباب رو گرفتم , پرسید . این فکر آشفتگی رو احساسات سوزانم رو آروم کرد. من به یه گریه ی خوب و طولانی نیاز داشتم_مدتی گذشته بود (از اخرین باری که گریه کرده بود). در حال تسلیم این نیاز بیهوده شدن , وان رو پر کردم, چند تا از شمع های معطر مورد علاقه ام رو روشن کردم, به ایستگاهی رومانتیک در پاندورا (یکی از قمر های زحل) تبدیلش کردم و خودم رو در حباب ها دفن کردم .
با حس و حال لجوج و مصمم, تسلیم شدم و اجازه دادم که اون اشک های بزرگ همراه بغض پایین بریزن. البته که چشمام پف کرده بودند و بعدش قرمز می شدند اما حداقل احساساتی بودنم, پاکسازی شده بود . ” متوسط بود.” با بدخلقی جواب دادم. “اینقدر بد بودها ؟” با صدایی دلسوز گفت . ” آشغال بود.” غریدم.” مثل یه کاغذ بود که یه راست از نمایشنامه ی کابوس مانند ترسناک بیرون اومده باشه.” ” اوه عزیزم. بهتر میشه. باید از اینجا باشه.” اون منظوری داشت. تنها مکان برای رفتن از اینجا خیلی دور بود .
یخچال رو باز کردم و یه نوشیدنی برداشتم. دستم بطری نوشیدنی غیرمجازی که در پشت قرار داشت رو جا انداخت. یه لحظه با خودم فکر کردم, شرط میبندم که می تونه چیزی رو که آزارم میده رو درمان کنه. بعدش پدرم رو به یاد آوردم. من هیچوقت تبدیل به چیزی که اون شد نمی شدم. الکل نمی تونست مشکلاتم رو حل کنه. نه امروز و نه مطمئنا در آینده ام. روز بعد لکسی من و تو سرسرای قبل از کلس متوقف کرد. از پشت سرم صدا زد. ” اینجل صبر کن.” درنگ کردم, منتظر موندم که برسه…