دانلود رمان استاد دانشجوی شیطون از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سها دختر تخسیه که پدرش تصمیم می گیره اون رو تو سن کم به عقد پسر خان ،سینان در بیاره اما سینان که نصف عمرش رو تو آمریکا درس خونده بعد از گذشت شب ازدواجشون سها رو ول می کنه و به تهران میره سها می خواد فراموشش کنه اما دو ماه بعد متوجه میشه بارداره و وقتی می خواد سقط کنه میفهه بچه ها سه قلو ان در صورت سقط ممکنه جونش رو از دست بده!…
خودم هم می دونستم لحنم درست نیست ولی چه کنم که توی این روزهای سخت با همه مشکل پیدا کرده بودم و دلم می خواست همه رو با یه چوب بزنم حتی این مرد که جز زحمتش براش هیچ چیز دیگه ای نداشتم . دوباره مشغول شدم که این بار ارو از دستم گرفته شد و من با بالا اوردن سرم دیدم محمد هست . این چه کاریه… من به اندازه کافی شرمنده شما شدم دیگه من رو بیشتر از این
شرمنده نکنید لطفا . با اون استین های بالا زده به کارش ادامه داد و گفت: شما برید برای گرد گیری این کارها رو بسپارید به من.
صداش اوج ارامش بود و من انگار همونی نیودم که با خودم هم لج کرده بودم. خواستم از کنارش برم که به ارمانی اشاره زد و گفت: اون فقط الان شما رو داره و اینطوری باهاش بدرفتار نکنید، که برای محبت محتاج غریبه ها بشه. فهمیدم منظورش چیه که در جوابش شرمنده گفتم: ببخشید من منظور شما… _مهم نیست، حقیقت همیشه تلخ بوده. لبم رو از حرفم و حس و حالی که منتقل کرده بودم گاز ریزی زدم و به سمت ارمانی که بغ کرده روی صندلی کثیف نشسته بود رفتم. _ داداش ارمان !
دستاش بهم گره زد و گفت: اصلا من می خوام برم پیش عمو… می خوام برم پیش پسرعمو سینان. اخ سینان چه دردی روی قلبم گذاشتی… تو چه کردی با من که هر کاری کردم نشد اروم بگیرم، حتی با دور شدن ازت . نمیشه عشق ابجی. مگه تو نمی گقتی اینجا رو دوست داری دلت می خواد بمونیم همین جا؟! دستاش از حالت دست به سینه و طلبکارانه در اومد و این بار با لحنی پر از ناراحتی گفت: چرا نمیشه؟! من دلم واسشون تنگ شده بعد هم من گفتم دوست ذدارم توی اون خونه بمونم و دوستش دارم…