دانلود کتاب معشوقه شیطان از سما اسفندی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
-شیطان اینه؟ با تعجب به منصور نگاهی انداختم. -اره قربان اینه. -اما اینکه… -اره یه زنه؟ گول قیافه مظلومشو نخورید قربان، مارمولکیه که دومی نداره. متعجب به دختر روبه روم نگاهی انداختم. چشمان کشیده، قد متوسط، اندام مزون. -میبینی اقا چشماش خدای شرارته بهش میگن شیطان ساکت این دختر بیشتر به الهه زیبای رم باستان میخورد تا شیطان ساکت. -چرا ساکت؟ -چون اون لالِ قربان. بیاختیار قهقهای زدم یک دختر بچه لال اینجوری تن و بدن این نره غولها رو لرزونده؟
به مرد داخل مترو نگاهی انداختم کت و شلوار شیک و برند، بوی عطرش مردان را سر مست میکرد چه برسد به زنان. بی شک از این حوالی نبود او بیشتر به جنتلمن های بالا شهری میخورد.مثل کرکسی گرسنه رویش زوم کردم شک ندارم کیف پول پر باری دارد. تقریبا چند ماه بعد از آشنایی ام با مجید فقر زندگیمان را به تنگنا کشاند، به مجید پیشنهاد کار دادم اما حاضر نمیشد به کسی اعتماد کند و من بی زبان را به او بسپارد. خودش هم جز کرایه کشی آن هم اگر ماشینش
راه میآمد دله دزدی و جیب بری هم میکرد اما به قول خودش سنش برای این کار بالا رفته از هر صد تیرش نود و نه تا به خطا میرود. آنجا بود که من وارد میدان شدم یک ماه اصرار و غذا نخوردن روی مخ مجيد کار کردن حاصلش شد منی که روی دست تمام جیب برها زدم و تبدیل به یک دزد حرفه ای شدم. هر بار که برای دشت کردن به سراغ مترو پارک و پاساژی می آمدیم مجید نیز همراهم میآمد و از دور مراقبم بود یا در پیدا کردن موردی پدر دار کمکم میکرد.
دست از افکارم کشیدم و زیر چشمی مجید را پاییدم او هم مستقیم به مرد اتو کشیده نگاه می کرد پس هدف را درست انتخاب کردم. با ایستادن قطار خودرا به سمت مایل کردم و آرام پشت مرد خیزیدم. دستم به آرامی نشستن یک پر بر روی زمین به سمت جیبش لغزيد اما قبل از لمس مرد خود را از رسم دستم خارج و از بین جمعیت راه افتاد. با خشم آشکار قدم به قدمش مسیر خروجی ایستگاه را طی کردم لامصب انگار به پاهای درازش موتور بسته که این طور سرعتی از …