دانلود کتاب خرمن ماه (سه جلد در یک فایل) از زهرا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ماوا حسینی پناه، روانشناس قَدَر و نازداری است که زنانگی و جذابیت با تار و پود او سرشته شده دخترکی دلبر که نازِ صدایش، تن ظریفش ارامش بخش یک مرد است. یک توطئه و یک دزدی… او حالا در اسارت قدرتی شوم است. گروهکی مخوف، تاریک و غارتگر گروهکی که اشک و خون یک دختر را تقدیم مردهای قدرتمندی میکند. مردهای قدرتمندی که جسم و روح یک دختر را دریده و خشم بی نهایتشان را با وجود نازدار دخترها ارام می کنند.
“پر از خالی” تکخال” با سر انگشتم سه ضربه به میز زدم و دوباره این ریتم سه باره را تکرار کردم. جسمم اینجا، روحم در اتاق و مغزم در اتفاق یک ساعت پیش گیر کرده بود. حال در این نقطه، قادر به فهمیدن نه خودم بودم نه او از اینکه مرا جاسوس خطاب کرده بود، ناراحت نبودم. اصلا در شرایطی نبودم که بخواهم برای این مسئله احساس ناراحتی داشته باشم. احساس می کنم در شناخت او دچار اشتباه شده ام. از رفتارهای ضد و نقیضش دچار تردید شده بودم. من به او
قول مرگ داده بودم و او نجاتم داده بود. زمانی که فکر می کردم کمی عجیب است و شاید انسان باشد، با جاسوس خواندنم افکارم را مغشوش کرد و درست زمانی که او را تحقیر و توهین کرده بودم، برعکس تصوراتم، اشک ریخته و عذرخواهی کرده و حتی… نگرشش به من کمی برایم سنگین تمام شده بود اما اینکه نمیتوانستم او را بفهمم از همه چیز بیشتر مرا آزار می داد. دست من نبود، مغزم در لحظه ای که او مرا محکم به سمت خود کشیده و دستانش را دور شانه ام
قفل کرده بود، قفل کرده بود. اویی که عجیب ارامش بخش بود و حس عجیب و ناشناخته ای داشت همه چیز را کامل و به وضوح حس می کردم. اشک هایش، بودن پر از حس و جملات صادقانه اش. وقتی نتوانستم بیشتر از این نزدیکی را تحمل کنم به آرامی از خودم جدایش کرده و از اتاق بیرون زدم. یک ساعتی میشد در اتاق جلسات نشسته و به ماجرای عجیب فکر میکردم کلافه بودم. فکرم شلوغ بود. او با حرکات غیر قابل درکش تمام معادلاتم را بهم ریخته بود …