دانلود کتاب معامله ای با شیطان از hasti_sky با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
فیث دنور 23 ساله متوجه میشه به علت بیماری که به ان مبتلا، فقط چند ماه دیگه فرصت زندگی کردن داره. برای همین از اسکاتلند به نیویورک میاد تا بقیه عمرش کنار خواهر و دوست پسرش بگذروند. پل یکی از دوستان قدیمی فیث راه حلی برای زنده ماندن فیث دارد که فیث با خون آشام قدرتمند و سلطه گری اشنا می کند که زندگی فیث و عوض می کنند…
فرودگاه جان اف کندی از چیزی که فکر می کردم بزرگتر بود. چند
روز دیگه بیست و چهار ساله می شدم و این اولین بار بود که اسکاتلند رو ترک می کردم. باید به جس زنگ میزدم و خبر رسیدنم و بهش می دادم. به ساعتم خیره شدم. اوه هنوز ساعته کاری جس بود و احتمالا براش سخت بود جواب منو بده. فکر کردم چه بهتر حوصله سر کله زدن با جس و نداشتم احتمالافردا می تونستم ببینمش.
با یک پیام خبر رسیدنم و به جس دادم. جس خواهر بزرگترم بود یه جورایی تنها عضو خانواده من، شش سال اختلاف سنی داشتیم و این باعث می شد گاهی مثل مامان ها زیادی اعصاب خورد کن باشه. گاهی هم زیادی بچه می شد در هر صورت من دوستش داشتم اگه هم کمتر تو زندگی من سرک می کشید می تونستم بهش لقب بهترین خواهر دنیا و بدم. دسته ساکم و بالا کشیدم و سمت خروجی راه افتادم.
به چند دلیل نیویورک و برای ادامه زندگی انتخاب کرده بود. این که به جس نزدیک باشم. جس یه کارآگاه پلیس بود تو کارش بهترین بود. دومین دلیلم کانر بود. دوست پسرم که سه ماه می شد به خاطر پیشنهاد شغلی عالی که بهش شده بود به نیویورک اومده بود و ما چند ماهی بود هم و ندیده بودیم. دلیل سومم که هنوزم یادش می افتادم از شوک به خودم می لرزیدم. من مریض بودم یه مریضی معمولی نداشتم…