پست های ویژه
دانلود کتاب دو سنگ یکی کهربا از فرشته تات شهدوست با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با ناپدید شدن کهربا و بازگشت غیرمنتظره ی نامزد سابق او کیاراد، همه چیز یکباره بهم می ریزد. کامران شمس؛ جوان سخت کوش، باغیرت و در عین حال مغرور و حمایتگری که در طی این سال ها، بدون اینکه با این دختر نسبت خونی داشته باشد، از کهربا در کنار مادر و خواهر خودش، مثل عضوی از خانواده اش مراقبت و امانت داری می کند. اما بعد از سال ها از یک جایی به بعد…
با حرص و جوش کت را از تن بیرون کشید و روی مبل پرت کرد. سر سام گرفته بود و با غیرت و تعصب غرولند می کرد. د لامصب کجایی تو؟ کدوم شیر پاک خورده ای یه دفعه مجلس عروسی شو ول میکنه و میره؟ فکر آبروی ما رو نکردی؟ به موهایش چنگ زد و با حرص ادامه داد: «جلوی خواهر امید به روم نیاوردم که وضع بدتر نشه اما اگه امید رو نمی خواست نباید قبول می کرد. مردم که مسخره ی ما نیستن.»
کتایون نیشخند زد: «اتفاقاً من حق و فقط به امید و خواهرش می دم. کهربای احمق با این کارش همه مونو پیش دوست و دشمن سکه ی یه پول کرد .» فاطمه که قدری رنگش پریده بود و به کمک یاسمین قدم برمی داشت با آهی از سر درد روی مبل نشست. از حرف دخترش رنجیده بود و با دلخوری نگاهش می کرد. –دایا ببین روزگار منه رو سیاهو. آخه دخترجون تو چه پدرکشتگی با کهربا داری؟
کتایون برآشفت و معترضانه به مادرش زل زد. –چرا شماها تا تقی به توقی می خوره فکر میکنین من با کهربا پدرکشتگی دارم؟ از خواب غفلت بیدار شو مامان؛ عزیزدردونه ات از عروسیش فرار کرده میدونی این یعنی چی؟ از فردا جلوی ریز و درشت این فامیل، مگه می شه سر بلند کرد؟ همین تو بهش رو دادی که الان به این فلاکت افتادیم. کامران به دفاع از کهربا نگاه تندی به خواهرش انداخت و تشر زد….
