دانلود رمان خانومای سارق از 20am_پریسا77 فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
زندگی پر از فراز و نشیب هایی است که خواه یا ناخواه تو زندگی هممون رخ میده… تو داستان زندگیه ما دو دخترن… دخترانی که زندگیشون واسشون یه کوه غم ساخته! ولی در کنارش غروری دارن که پای دو پسر قصه ی ما رو به زانو می زنن… در مقابل نقاب غرورشون… احساسات و لطافت هم جرء جدا نشدنی از وجودشونه! دو حسی که سال ها از خودشون دور می کنن ولی با یه تلنگر تمام چرخه ی زندگشیون تغییر می کنه طوری که اتفاقای خوب و بد داستان رقم می زنه…
وندا؛ با احساسِ تشنگی از خواب پریدم..گلوم خشکِ خشک بود..دهنم طعم زهر می داد… یه چند ثانیه ای طول کشید تا موقعیت و شناسایی کنم… از رو تخت بلندش شدم ولی به چن ثانیه نکشید که دوباره رو تخت افتادم..هیچ جونی نداشتم..کلافه سرمو رو بالش گذاشتم..صدای نفس کشیدنِ رادین و می شنیدم… نمی دونستم بیدارش کنم یا نه؟ ولی خوب حتی نمی تونستم آب دهنمو قورت بدم… تمامِ قدرتمو تو صدام ریختمو گفتم: رادین؟؟ رادین یهو از جاش پرید! دوباره صداش کردم… رادین؟
چراغ و روشن و کرد و اومد سمتم… _جانِ رادین؟ با این حرفش خونه به رگام هجوم اورد… اولین بار بود بهم می گفت “جانم”! با این حال فکرای مزاحم و کنار زدمو گفتم: آب..آب میدی؟ خیلی تشنمه! _باشه عزیز دلم الان برات میارم! به گوشام اطمینان نداشتم… این احساس خوب ممکن بود من و تا مرزِ جنون ببره! ولی دوباره با یادِ روجا مخم فعال شد و تمامِ وجودم رو نفرت گرفت… من همون وندای خشک و سردم نه یه وندای احساساتی! لیوان و برام اورد و گرفت سمتِ دهنم!
دستشو پس زدمو تلخ گفتم: خودم می تونم! شوکه شد ولی لیوان با احتیاط داد دستم و بهم زل زد… زیر نگاهش نمی تونستم دووم بیارم… با عجز گفتم: میشه تنهام بذاری؟ هنوزم یادم نرفته قاتل روجای من تویی! رادین با ناامیدی گفت: به جونِ اون کسی که می پرسیدی از اون روزی که رفتی من حتی یه بارم ندیدمش! به والله قسم من نکشتمش! چجوری بهت ثابت کنم لعنتی؟ با تعجب بهش خیره شدم! نه! این رادین نمی تونه اون رادین همیشگی باشه! این رادین تو حرفاش التماس موج می زنه!