دانلود رمان ۳۶۵ روز از بلانکا لیپیچیسکا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
۳۶۵ روز راوی رابطهٔ پرهیاهویی میان لورا یک دختر جوان لهستانی متصدی فروش اجرایی و یک سرکردهٔ خوش هیکل و جذاب مافیای سیسیلی به نام ماسیمو است. ماسیمو پس از مرگ پدرش در راس خاندان مافیای خود قرار میگیرد و دلدادهٔ لورا میشود. سپس لورا را می رباید و از او میخواهد که به وی ۳۶۵ روز مهلت دهد. اگر در این ۳۶۵ روز دختر به او دل نبست، آزاد است و میتواند برود…
وقتی چشمش به من افتاد سریع با یک جهش از روی تخت بلند شد .رو به روش ایستادم و جواب تستم رو که منفی بود مقابلش گرفتم بعد هم دستگاه رو جلوی پای ماسیمو پرت کردم و به طرف آشپزخونه رفتم .از توی یخچال بطری نوشیدنی غیر مجاز رو بیرون کشیدم، لیوانی از اون مایع زرد رنگ برای خودم پر کردم.
یک نفس محتویات لیوان رو روانه معده م کردم.هنوز دست و پام داشتن می لرزیدن .سرمو به عقب برگردوندم و ماسیمو رو دیدم که به گوشه دیوار تکیه داده بود. -دیگه هیچوقت اینکارو نکن ماسیمو، اگر قراره باشه روزی مادر و پدر بشیم باید طبق خواسته و توافق هر دو تامون باشه، نه بخاطر یک اشتباه احمقانه از طرف دوتامون قول بده که بعد از این توی روابطمون بیشتر مراقب باشی، فهمیدی؟ بهم نزدیکتر شد، منو به آغوش کشید و سرشو لا به لای موهام فرو برد و آروم زمزمه کرد: -معذرت میخوام عزیزم.
واقعا میگم، خیلی متاسفم که نتونستم یه بچه خوشگل بهت هدیه بدم. و بعد هم در حالی که قهقهه می زد سریع خودشو عقب کشید چون می دونست که ممکنه الان بزنم لهش کنم .دستمو که بالا آورده بودم تا توی سرش فرود بیارم، روی هوا گرفت و با لودگی ادامه داد: -اگه بچه مون پسر میشد، دلم می خواست اخلاقش به تو بره .اگر این جسارتی که تو داری رو پسرمون به ارث ببره شرط می بندم که توی سی سالگیش می تونه رئیس مافیا بشه و دست منم از پشت ببنده. کمی بهش نزدیک تر شدم…