دانلود رمان نمیشود با چای مست شد از غزل داداش پور با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان روایت گرِ زندگیِ دختری به نامِ غزل است که در نُه سالگی فرزند خواندهی برزو سپاهی و همسرش شد. این زوج یک پسر به نامِ باربد دارند که پس از گذشتِ چند مدت به غزل دل میبازد. برزو و همسرش طلا که از احساسِ باربد با خبر میشوند تصمیم میگیرند او را از غزل دور کنند و به آمریکا بفرستند. بعد از گذرِ ده سال باربد باز میگردد. این بار مصمم است که غزل را به دست آورد.
با صدای باز و بسته شدن در فهمید که باربد سر رسیده است. باربد در را با پایش بست و کیسه های خرید را به سمت آشپزخانه برد و وسایل در کابینت ها جا ساز
کرد. غزل اما حتی نگاهش هم نکرد. باربد در حالی که دامستوس را در کابینت می گذاشت گفت: -تحویل نمی گیری! غزل پوزخندی زد و چیزی نگفت. باربد اما کم نیاورد: -والله زن های مردم به استقبال آدم میان… خرید ها رو می گیرن! میگن مرسی شوهر گلم ولی خانم ما رو باش! به قول خشایار همه رو برق می گیره ما رو چراغ نفتی!
غزل از جایش بلند شد و به سمت آشپزخانه رفت و روی کانتر نشست و گفت: -می خواستی نگیری منو..! باربد تک خنده ای کرد و در کابینت را بست؛ به سمت غزل برگشت و خیره به چشمانش گفت: -ولی من عاشق چراغ نفتی امم! ساکت شد. نگاه از باربد گرفت و خیره به انگشت های لاک زده ی پاهایش گفت: -برسام ز…زنگ زد! اخم های باربد در هم رفتند: -خب؟ -گفت م… مدل عروس نیاز داره؛ و… ولی کسی رو نداره… گ…گفت تو می تونی بیای؟ م…منم قبول کردم!
باربد عربده زد: -تو خیلی گُه اضافی خوردی که قبول کردی! غزل با چشمانی گشاد شده به باربد چشم دوخت و گستاخ گفت: -ا…این چه طر ز ح…حرف زدنه؟ باربد عصبی پوزخندی زد و گفت: -تازه میگی این چه طرز حرف زدنه؟ نباید با من در میون بذاری؟ نباید به اون برسا م الدنگ بگی باید با شوهرم در میون بزارم یا نه؟ دستانش را بغل گرفت و گفت: -ش…شوهرم؟ شوهری که ب…به زور پا تو ز…زند گ ی من گ…گذاشته؟ ش…شوهری که هیچ علاقه ای نسبت ب…بهش ندارم و…