دانلود رمان تو فقط بمان (جلد اول) از پریا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد…
نفس؛ سه روز از اون روزی که رفته بودیم بریون می گذشت… با صدای بلند تلفن از اتاق رفتم بیرون و تلفن رو برداشتم… غافل از فکر اینکه ما به هیچکس شماره ی این خونه رو ندادیم… _الو مامان؟ _به نظرت به اندازه ی کافی بهت فرصت دادم؟ گوشی تلفن رو کنار گوشم محکم فشار دادم وچشمهام رو بستم. لعنتی چرا نمی کشید عقب..چرا تمومی نداشت بودنش؟ هیچی نگفتم که صدای خشنش بلند شد.
_نفس این آخرین مکالممه… بقیه ی حرف هام و می خوام رو در رو بهت بگم… ولی نفس من همیشه انقدر فرصت نیم دم… تا همین ا امشب وقت داری… امشبت تموم شه فردا دوباره آفتاب بزنه دیگه هیچجوره کوتاه نمیام نفس… یه من میمونم… یه تویی که خودم بلدم چطوری آدمت کنم… چجوری ادبت کنم که تا عمر داری فکر فرار از من به ذهنت خطور نکنه… با عجز مهرسکوتم رو شکستم و گفت: شاهین گوش ک…
تلفن از دستم کشیده شد و قطع شد… هاج و واج به تلفن و امیرحسینی که با صورت عصبانی بالای سرم وایساده بود… از جام بلند شدم وگفتم: _چیکارکردی امیرحسین… الان لج میکنه… این همین جوریش بدترین تلافی ها رو گذاشته زیر سرش اگه آرومش نکنم… _بسه نفس نمیخوام دیگه بشنوم… با صدای داد بلندش چشم هام رو بستم و ناباور باز کردم… _نفس به چه زبون بگم نمیخوام تلفن رو جواب بدی…