دانلود رمان انتقام جویی سرگرد از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آراز سرگردیه که به خاطر آسایش و راحتی خودش و نامزدش و اینکه میخواد به کشور خودش ایران برگرده،باید به آخرین ماموریت کاریش که لندن هم هست بره و توی این ماموریت باید با فرناز عابدی صیغه بشه تا به این ماموریت بره و…
از اتاق سرهنگ اومدم بیرون و با شونه های افتاده و قدمایی که رو زمین کشیده می شد راهی اتاقم شدم. سنگینی نگاه همکارا رو حس می کردم، کل اعتباری که توی این چند سال جمع کرده بودم و کل آبروم به باد رفته بود و حالا هم که قرار بود منتقل شم یه اداره دیگه. شاید باید… اره درستش همینه! هم سرهنگ و هم فرناز جفتشون اون قدر عصبانی هستن که نشه واسه عذر خواهی رفت طرفشون، باید می ذاشتم آبا از اسیاب بیوفته.
باید یه مدت جلوی چشمشون آفتابی نمی شدم. گوشی رو از تو جیبم در اوردم و همزمان در اتاقمو باز کردم و خودمو از شر نگاهای لعنتی سربازا و همکارا راحت کردم. شماره مردی رو گرفتم که ماه ها بود ازش هیچ خبری نگرفته بودم. اوج عوضی بازی بود که حالا چون احتیاجش داشتم بهش
زنگ می زدم. صدای گرمش به گوشم رسید. -به به… ببین کی گذرش به این طرفا خورده! -سلام سرهنگ میرزایی!
رضاییم، آراز… شناختم آراز جان. من مثل تو بی معرفت نیستم. -ای بابا! شرمندم نکنید سرهنگ. این روزا انقدر سرم شلوغ بوده که… پرید وسط حرفم و با همون لحن شوخش گفت: -بهونه بیخود نیار اراز، از بعد عروسیت دیگه ندیدمت. میدونی چقدر گذشته بی معرفت؟ راست میگفت، حق داشت ولی من تو این چند ماه حتی از خودمم غافل بودم. خجالت زده گفتم سرهنگ… باز پرید میون حرفم و گفت…