دانلود رمان میشا از دوشیزه با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کف پاهام میسوخت… زانوهام وسط دوییدنم هی خم میشد و من دوباره صافشون میکردم… باد سرد از هرطرف خودشو به بدن برهنه ام میکوبوند و سوزش زخمام و شدیدتر میکرد…فکم داشت ازجا کنده میشد…حرکت لبام دست خودم نبود…تمام تنم نبض میزد…
طعم خون و تو حلقم حس میکردم… پهلوم ازشدت دوییدن تیر میکشید… چشمام سیاهی میرفت و اشکام دیدم و تار میکرد… کاش میشد خیابونا کوتاه بشه…کاش میشد پاهام بلندتر بشه… کاش هراتفاق غیر ممکن ممکن بشه فقط من زودتر برسم…
قبل ازاینکه تو این سیاهی شب دست کسی به بدن لخت وآش ولاشم بخوره… قبل از اینکه نگاه پلیدی به دنبالم کشیده شه… قبل از اینکه… اون عوضیا پیدام کنن و دوباره…نه…نــــــــــه… هر اتفاق دیگه اي بیفته غیر از این با آغوش باز ازش استقبال میکنم… فقط دیگه بر نگردم به اون جهنم…