دانلود رمان dady baby از کریسهان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با جذبه همیشگیش وارد شد.تمام خدمتکارا به صف کنار هم ایستادن و موقع وارد شدنش تعظیم نود درجه ای کردن. از جلوی همشون عبور کرد و به پایین پلها رسید.نگاهی به بالای پله ها کرد و سرشو چرخوند و نگاهی به کل خونه انداخت. کریس:چن؟؟سر خدمتکار جلو اومد:بله قربان کریس: آمادست؟ چن سرشو پایین انداخت:خب…قربان…نذاشت کسی وارد اتاق بشه.
فقط گفت لباسارو بزاریم دم اتاق خودش اونارو میپوشه. پوزخند جذابی زد:خوبه…همه مرخصن…کسی بالا نیاد. چن تعظیمی کرد و با اشاره اون همه خدمتکارا متفرق شدن. کریس آروم آروم از پله ها بالا رفت.تو فکر این بود اون کوچولوی ظریفی که الان تو اتاقشه دوباره برای فرار چه نقشه ای تو سرش داره…