دانلود رمان نابینای نوازنده از ولادیمیر کورولنکو با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
در این رمان صحبت از رنجهای کور مادرزادی است که رفته رفته با دنیای خارج آشنا میشود و بدان انس میگیرد. حس لامسه و شنوایی حساس و نازک سنج او تنها وسیله شناخت نزدیکان، مردم، جهان، طبیعت و حتی رنگهاست. آرزوی «دیدن» جانش را میسوزاند، ولی هنگامی رنجش میدهد که اشتیاق دیدار دلدار و معشوقه نازنینش کاسه صبرش را لبریز میکند.
سالها قبل در سرزمینی دور، در نیمه شبی خلوت و در خانواده ای ثروتمند نوزادی به دنیا آمد. این کودک در همان گریه اول خود با ترسی عجیب چشم به جهان گشود که هیچکس غیر از مادرش این موضوع را نفهمید. اما بعدها مشخص شد که کودک کور به دنیا آمده است. «پتروس» نابینا در حالی که به ساز نی و نواختن آن علاقه پیدا کرده بود به صدای پیانوی مادرش هم توجه نشان داد.
در این میان داییاش «ماکسیم» نیز برای او از تاریخ و ادبیات و شعر سخن میگفت و او را آموزش میداد. پتروس رفته رفته به نه سالگی رسید و ضمن آن آموزشها زندگی پرتلاش و هدفمندی را آغاز کرد. دیگر کسی نابینایی او را حس نمیکرد، چون هنرهای او کمبودش را میپوشاند. روزی در چمنزاری کنار رودخانه نزدیک خانهشان به نی زدن مشغول بود که دخترکی نزدیک شد و میخواست با او آشنا شود.
آشناییشان نیمه کاره ماند، اما بار دوم که همدیگر را دیدند، حرکات ناخودآگاه پتروس دخترک را ترساند و میخواست فرار کند، ولی در نهایت آن دو با هم دوست شدند. ماکسیم برای این که خواهرزاده نابینایش با دنیای جوانها بیشتر آشنا شود، به واسطه یکی از دوستان قدیمیاش گروهی از دانشجویان را به خانه دعوت کرد تا نابینای جوان با تجربههای آنان آشنا شود…