دانلود رمان یک هلو و هزار هلو از صمد بهرنگی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان «یک هلو و هزار هلو» یکی از داستانهای «صمد بهرنگی»، نویسندهی ترکزبان ایرانی برای گروه سنی نوجوانان است که به زبان فارسی منتشر شده است. این داستان روایت زندگی یک درخت هلو زیبا است که به بار نمینشیند و صاحب باغ تصمیم میگیرد او را با اره قطع کند. پیش از این که این اتفاق بیفتد درخت هلو به زبان میآید و داستان رویش و جوانه زدنش را تعریف میکند. «صمد بهرنگی» در این داستان فراواقعگرایی با زبانی روان و نثری خوشخوان توصیفهایی زیبا ارائه و داستانی پرمحتوا برای کودکان و نوجوانان تعریف میکند.
اکنون گوشت تن من از بین میرفت اما هستهام در فکر زندگی تازهیی بود. یک دقیقه بعد از هلویی به نام من اثری نمیماند درحالیکه هستهام نقشه میکشید که کی و چه جوری شروع به روییدن کند. من در یکزمان معنی هم میمردم و هم زنده میشدم.
آخرین دفعه پولاد من را توی دهانش گذاشت و آخرین ذره گوشتم را مکید و فروبرد و وقتی من را دوباره بیرون آورده، دیگر هلو نبودم، هستهی زندهیی بودم که پوستهی سختی داشتم و تویش تخم زندگی تازه را پنهان کرده بودم.
فقط احتیاج به کمی استراحت و خاک نمناک داشتم که پوستهام را بشکافم و برویم.
وقتی بچهها انگشتها و لبهایشان را چند دفعه مکیدند، پولاد گفت: حالا چکار کنیم؟ صاحبعلی گفت: برویم توی آب.