دانلود رمان پا برهنه ها از زاهاریا استانکو با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پابرهنهها حکایت فقر است آنهم نه فقری که امید گشایشی در آن وجود داشته باشد. پابرهنهها فقر و بدبختی دائمی مستولی بر یک اجتماع را روایت میکند. در هیچ کجای داستان توقف و کورسوی امیدی ندارد و حجم بزرگ رمان تماما مصیبت و گرفتاری است. شخصیت اصلی این رمان کودکی به نام داریه است که اتفاقات رمان حول وی رخ میدهند. این رمان روایتی روان و ساده و خودمانی از زبان داریه است که با ترجمهی خوب احمد شاملو برای مخاطب فارسی زبان بسیار دلچسب و تاثیرگذار شده است.
مواظب باشید… مواظب باشید کسی آن تو نمانده باشد.
هیچ کس آن تو نمانده. دهاتی ها همین که دود به دماغشان خورده همهشان ريختهاند بیرون.
بچه ی تغسی یک نیم تنهی خاکستری رنگ را که تا سر زانوهایش آویزان است رو شانه اش انداخته. نگاهش میافتد به پاهای برهنه و زانوهای کبره بستهاش و بالای آنها به نیم تنهی شسته روفته که دکمههایش برق میزند و اصلا با این هیأت جور نیست. یکریز نیمتنه را نازمیکند و میگوید:
امروز دیگر من هم ارباب شدهام! کت اربابی تنم کردهام. کت اربابی تنم کردهام…
مواظب باش خلق و خوی کثیف اربابی پیدا نکنی!
پسربچه به عمارت که حالا چیزی جز یک خرمن آتش نیست نزدیک میشود. کت را از رو شانه هایش برمیدارد پرت میکند میان شعلهها.
چه کار میکنی؟ لباس به آن خوبی را چرا انداختی تو آتش؟