میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان کفش های غمگین عشق pdf از ر.اعتمادی با لینک مستقیم

دانلود رمان کفش های غمگین عشق از ر.اعتمادی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

مهتا، نزدیک‌ترین و وفادارترین دوست نوری، تصمیم می‌گیرد دفترچه خاطرات نوری را به دست یک نویسنده بسپارد؛ کسی که بتواند عشق پنهان و زیبای نوری را به قلم بکشد و برای همیشه ماندگار کند. نوری، دختری چشم‌نواز و دلنشین، پس از قبولی در دانشگاه شیراز، تهران را ترک می‌کند. ورود او به شیراز، نگاه‌ها را دگرگون می‌کند و دل‌های زیادی را می‌لرزاند، حتی دل آن پسر مغرور و دور از دسترس دانشگاه…

خلاصه رمان کفش های غمگین عشق

بله عزیزم! ولى من باورم نمیشه آخ کاش دیشب آنقدر میجرخیدم که زیر پای بهرام میمردم آخ که چقدر عاشقم آنقدر عاشقم که میخوام از فشار عشق هزار تکه بشم!اما بهرام چی؟ بهرام هم عاشقه ولی اگر ۳ هفته فقط ۳ هفته منو نبینه همین حرف های عاشقانه را برای دیگری میزنه مگه تو همین دانشگاه ۱۰ تا دوست دختر نداشت؟ همه شونو میشناسم؟ همه شون از کجا معلوم که دوباره بطرف اونا برنگرده؟ از کجا معلوم همین ضیافتو برای هر کدوم اونا نداده باشه؟ من در برابر هجوم افکار تلخ نوری در آنشب خسته کننده و مه آلود واقعا نمیدانستم چه باید بکنم؟ چه باید بگویم؟ سرانجام در مقابل پرسش های بیشمار نوری فریاد زدم. بس کن نوری! اگه بهرام عاشق اونا بود که دیگه عاشق تو نمیشد ایک مرد ۱۰۰ بار هم ممکنه عاشق بشه اما فقط يكبار ممكنه عشق حقیقی را پیدا کنه آنوقته که مرد برای همیشه کولبار عشقش را از دوش میندازه.

و همانجا کنار درخت بارور عشقش برای همیشه آروم میگیره امگه نه؟ نوری لحظه ای سکوت کرد انگار که استدلال من در او اثر کرده بود اما بعد از چند لحظه سرش را به علامت یاس تکان داد و گفت: ولی من نشونه هایی که پرویز ار یک عشق جاودانی میده فقط در خودم میبینم نه در بهرام من در سکوت خود بفکر فرو رفتم. باز پرویزا پرویزا… خدای من اباز پرویز حیله گر و وحشی تقریبا فریاد زدم: بس کن نوری او به فریبکاره او به گرگه…. نوری نگاه عجیبی بمن انداخت و بعد به آرامی از اتاقم خارج شد و مرا با افکار درد آلودم تنها گذاشت پرویز از هر فرصتی برای پاشیدن تخم یاس و بدبینی در مغز عاشق و تبدار نوری استفاده میکرد. بطور حتم امروز صبح خودش را در دانشکده به او رسانده تا افکار زهر آلودش را در پیکر ناتوان شده از عشق این دختر تزریق کند باز آن منظره همیشگی در برابرم ظاهر شد پرویز در زاویه ای از یک باغ کمین کرده بود.

و من هر قدر به او نزدیکتر میشدم سر او بیشتر تبدیل به یک گرگ میشد. آن شب برای جدا کردن پرویز از گروه کوچکمان هزار نقشه طرح کردم گاهی تصمیم میگرفتم همه ماجرا را با بهرام در میان بگذارم اما میدیدم بهرام آنقدر نسبت به پرویز حساسیت پیدا کرده که فقط گفتن همین موضوع ممکنه به جدای ابدی این زوج عاشق بینجاند. گاهی تصمیم میگرفتم بروم و دست به دامان پرویز بشوم و التماس کنان از او بخواهم که نوری را آزاد کند و با او فاصله بگیرد اما باز هم فکر میکردم هر نوع التماس و درخواست حتی تماس با پرویز ممکن است نوری را بیشتر به او نزدیک کند. اما دمدمه های صبح بود که تصمیم قطعی را گرفتم در اولین فرصت از پرویز بخواهم که تماسش را با نوری قطع کند و با همین فکر بخواب رفتم….فردای آن روز من تمام مدت در جستجوی پرویز بودم تا او را بگوشه خلوتی بکشانم و همه چیز را به hو بگویم.

اما هر وقت سر و کله پرویز پیدا میشد نوری هم با من بود حوالی ظهر بود که تلگرافی برای نوری رسید…نوری جان دلمان برایت یگذره شده !… حالا که سیمستر اول تموم شده برای آخر هفته پیش ما بیا 2…! تا بلیط رفت و برگشت فرستادیم که دوستت مهتا را هم با خودت بیاوری دلمون میخواد دوستت را ببینیم وقتی هر ۲ تلگراف را خواندیم بهم نگاه کردیم و بعد نوری دست مرا گرفت و گفت خدایا تو با من میایی؟ در یک لحظه بفکرم رسید که با رفتن نوری به تهران بهترین فرصت برای ملاقات و گفتگو با پرویز بدستم می افتد. نه عزیزم امن هنز چند تا از واحدهام مونده تازه…. مهران ممکنه ناراحت بشه! نوری با ناراحتی بمن خیره شد… ولی من دهانش را با ۲ بوسه بستم و گفتم تو سیمستر دوم باهات میام.. نوری اندکی آرام شد و بعد تلگراف را برداشت و بطرف کلاس بهرام براه افتاد تا تلگراف را به او نشان بدهد.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
مهتا، نزدیک‌ترین و وفادارترین دوست نوری، تصمیم می‌گیرد دفترچه خاطرات نوری را به دست یک نویسنده بسپارد؛ کسی که بتواند عشق پنهان و زیبای نوری را به قلم بکشد و برای همیشه ماندگار کند. نوری، دختری چشم‌نواز و دل‌نشین، پس از قبولی در دانشگاه شیراز، تهران را ترک می‌کند. ورود او به شیراز، نگاه‌ها را دگرگون می‌کند و دل‌های زیادی را می‌لرزاند، حتی دل آن پسر مغرور و دور از دسترس دانشگاه…
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    کفش های غمگین عشق
  • نویسنده
    ر.اعتمادی
  • صفحات
    129
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4798 نوشته
  • 527 محصول
  • 366 کامنت
  • 1257 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.