روی کاناپه توی پذیرایی نشستم و سعی کردم جوراب های ساق کوتاهم رو بپوشم که آرینا اومد، کاناپه ای که نزدیکی من بود نشست و گفت:-فقط سیتاوک میشه به این پرونده یک نگاهی بکنی؟ ! به پرونده صورتی رنگ نگاهی کردم، از دستش گرفتم و مشغول خوندن شدم “. بر طبق نظریه دادگاه شماره هشت منطقه ی دو تهران؛ قتل دختر بچه ی پانزده ساله توسط پدرش، قتل عمد محسوب میشود و مادر از پدر شکایت کرده است. فقط قصاص میخواهد.ب ر طبق نظریه شاهدان قتل با وسیله ی چاقوی ساتور انجام گرفته و گلوی دختر سر تا سر بریده شده است.
انگیزه قتل هم، شایعات دروغ پشت سر دختر بود. که آن را با پسری دیدهاند اما برادر مقتول گفته است؛ آن روز او با خواهرش بود، کسی که آن ها را دیده نفهمیده که برادر مقتول بعد از سال ها از خارج برگشته و چون پدرش فکر کرده دخترش از اعتمادش سواستفاده کرده. با پسری بوده او را به قتل رسانده “. واقعاً چرا بهخاطر حرف مردم پدری دخترش رو میکشت؟ پدر یا بردار فرقی نمیکنه، چه قدر دیگه ظلم در حق ما باید میشد؟ چه قدر دیگه باید تاوان پچ- پچ الکی دیگران رو به خاطر بردن آبرومون پس بدیم؟! پفی کشیدم، شال سیاه رنگم رو از کاناپه برداشتم.
روی سرم تنظیم کردم و به آرینا که منتظر بهم چشم دوخته بود گفتم : –میدونم ناراحتی، میدونم با این چیزهایی که میبینی از این شغل خسته شدی. میدونم دیگه دلت نمیخواد ادامه بدی و با صحنه های بد مواجه بشی. ولی وقتی گفتم وکیل بشیم سختی زیاد داره یکی برای این بود؛ پرونده ها ناراحت کننده هستن. آهی کشید. با اون چشم های خمار قهوه ای که حالا هال های از غم گرفته بود، به رژ توی دستش نگاه کرد و توی دستش چرخوند. با ناراحتی گفت: –میدونم! عموی دختر هی زنگ میزنه میگه نباید بزاری برادرم زندان بره، برادرم کار درستی کرده.
آبروی خانوادَمون رو خریده. هه، از اون طرف مادر دختر هم برای پرونده طلاقش از پدرش زنگ زده بهم؛ وکیل آشنا میخواست که شماره یکی از بچه های دانشگاه رو دادم. فقط میگم کاش قاضی با فیلم های حیاطشون که گیر آوردم و با نظر شاهدها قصاص بده، وجود همچین موجودی رو زمین اکسیژن حروم کردنه. با هر حرفی که از دهن آرینا بیرون میاومد احساس میکردم هر لحظه بغضم بیشتر میشه و میخوام گریه کنم . خدایا چه قدر آدم های پستی توی دنیا هستن! چه قدر دیگه باید ما دخترها قربانی شایعات حرف های مردم میشدیم؟ !چهقدر؟ برای اینکه حواس آرینا رو پرت کنم از روی کاناپه خاکستری رنگ پذیراییمون بلند شدم.