آخرین ویرایش رمان گیوا اثر راحلهdm فایل PDF رایگان (ویرایش جدید) – سازگار با گوشی و تبلت + دانلود با لینک مستقیم
گوهر زنی چهل ساله که بعد فوت شوهرش تو مجازی با پسری آشنا میشه که همسن دخترشه …. گوهر محبت ندیده به حدی دلبسته شاهرخ میشه که متوجه نیت اون نمیشه و پای شاهرخ و تو زندگی خودش باز میکنه.. همه چی از جایی شروع میشه که شاهرخ دلبسته ی گیوا(دختر گوهر) میشه!! و حماقتی که تبدیل شد به…
نمیدونم داخل اون پاکت چی بود، فقط این و میشد تشخیص داد که پول نیست، این و هم از ابعاد پاکت میشد تشخیص داد پاکت و به دستم و داد و برام آرزوی خوشبختی کرد برادر حامی که عقب رفت عاقد به شوخی گفت خب زیر لفظی و هم که عروس خانوم گرفت حالا بله _ رو بده که داماد طفلی از استرس پس افتاد همه خندیدن و حامی با صورتی سرخ شده دستی به صورتش کشید عاقد برای بار آخر گفت: عروس خانوم بنده وکیلم
نگاهم و دوختم تو چشمای اشکی مادرم و با صدای :رسایی گفتم با اجازه ی مادرم و بزرگ ترهای جمع، بله_ صدای جیغ و سوت و تبریک بلند شد عاقد از حامی هم بله گرفت و رسید به امضای شهود و خودمون خسته و کلافه هرجا رو که عاقد میگفت و امضا زدم هوا ابری بود ولی تن من گر گرفته بود و دلم تو اون لحظه شدیدا دوش آب سرد میخواست خودم و بسپارم به آب بلکه این گر گرفتی تنم رهام کنه نمیدونم چرا تنم اینطور داغ بود، شاید از هیجان کادو ها داده شد، تبریکا گفته شد.
و چند تا عکس هم گرفتیم هرکسی با همون ماشینی که اومده بود سوار همون ماشین شد سوگل هم که با شراره اینا برمی گشت خونه تو ماشین کنار حامی که جای گرفتم نفسش و به شدت بیرون فرستاد و گفت هوف اینم از این، بلاخره تموم شد_ لبخندی زدم اره بلاخره مال هم شدیم_ مال هم که بودیم ولی خب نصفه نیمه داشتمت، دیگه _ راحت شدم، امشب دیگه نمی تونی از دستم سر بخوری خانوم خانوما لب گزیدم و خجول اسمش و صدا زدم که حرصی و حق به جانب گفت:
چیه؟ امشب دیگه نگیا نه نمیشه و بذار واسه بعد و _ فلان و بیسارا، امشب میخوامت گیوا،خیلی زیاد حامی تو چرا انقدر عجولی؟ بذار آخه امضامون _ خشک بشه بعد بفکر شب باش شیطون خندید و همینطور که حواسش پی جاده بود گفت: نوچ نشد دیگه، تا تنور داغه نون و باید چسبوند_ خندید و بی توجه به قیافه ی وارفته ی من صدای :موزیک و آخر گذاشت و بلند خوند امشب چه شبیست، شب مراد است امشب_ امشب چه شبیست، شب مراد است امشب این خانه پر از شمع و چراغ است امشب…