دانلود رمان تاوان گناه (جلد دوم) از ناتاشا نایت با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شوهرم از من متنفره. اما تنها مردیه که میتونه منو نجات بده. سانتیاگو که توسط یک غریبه گرفته شده، تنها امید منه. با این تفاوت که نمیدونم مرده یا زنده است. و به همان اندازه که ظالمه، تصور اینکه ممکنه رفته باشه غیرقابل تحمل بود. اما اون 9 تا زندگی داره، هیولای من. هنوز کارش با من تمام نشده بود. و خیلی زود به اتاقم برگشتم و پشت درهای بسته زندانی شدم. دوباره تحت کنترلش بودم. میدونم تحقیر شده ام میدونم که میخواد ازم انتقام بگیره. اما یه چیز دیگه هم هست. یه احساس و رابطه ای بین ما وجود داره. حسی تاریک و مرموز که پنجههاش رو دور قلبم مشت کرده بود.
مقابل دستم می لرزید، در حالی که من اون رو به داخل خانه می بردم، اشک هاش روی انگشتام می چکید. وقتی در پشت سرمون کوبیده شد، در سرسرا مکث کردم و انگشتام رو بین درزهای پیراهنش فشار دادم و پارش کردم. اون در هر مرحله با من دعوا می کرد، و شلوارش رو هم پاره کردم، و با دستام تکه تکه کردم در حالی که اون به من سیلی و لگد و فریاد می زد. اما با خشم من برابری نمیکرد. لباس زیر توری و سوتینش آخرین چیزی بودن که پاره کردم، و روی زمین انداختم و اون رو به زور روی زانوهاش انداختم.
موهاش رو توی مشتم گرفتم و دستور دادم: «چهار دستو پا شو.» اون با ناامیدی غرغر میکرد و من به جلو رفتم، و چارهای براش باقی نذاشتم تا در کنار من به زانو بیفته و از پله ها بالا بره و زانوهاش رو کبود کنه و م ثلیک حیوان زخمی ناله میکرد. «من دیگه این کار رو نمی کنم»! اون فریاد می زد و در بالای توقفگاه پله ها ایستاد. «تو نمیتونی منو مجبور کنی». “نه؟” موهاش رو رها کردم و سرم رو به نزدیکش بردم و تماشاش کردم. «تو فکر میکنی من نمیتونم مجبورت کنم هر کاری میخوام بکنی؟»
سعی کرد بایسته، و من اون رو به زور روی سنگ مرمر پایین بردم، روی بدنش قرار گرفتم و صورتش رو به زمین سرد فشار دادم. اون مثل یک گربه بدنش رو قوس داد، وقتی تمام وزنم رو روش فشار میدادم از درد ناله کرد. در گوشش زمزمه کردم: «دوباره بگو چه کاری رو انجام نمیدی»