میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان قاصدک های سپید pdf از حمیده منتظری با لینک مستقیم

دانلود رمان قاصدک های سپید از حمیده منتظری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رستا دختر بازیگوش و بی مسئولیتی که به پشتوانه وضع مالی پدرش فقط دنبال سرگرمی و شیطنت‌های خودشه. طی یکی از همین شیطنت ها هم جون خودش رو به خطر میندازه و هم رابطه تازه شکل گرفته دوستش سایه با رضا رو بهم میزنه. پدرش تصمیم میگیره که پول توجیبی اون رو قطع بکنه و مجبورش می‌کنه که….

خلاصه رمان قاصدک های سپید

ماجرای گم شدنم در کویر را شنیده بود و گفت: رستا جان خدا رو شکر که صحیح و سالمی هرروز دارم به نیت سلامتیت آیه الکرسی می‌خونم تا چشم بد ازت دور بشه.

تشکر کردم و با خنده گفتم: گل بانو من همون بادمجون بم ام چیزیم نمی‌شه.

اخم کرد و گفت: چشمم کف پات دختر اونقدر قشنگی و زبون می‌ریزی که دایم توی چشمی، خیلی به خانم دکتر سفارش کردم که هر روز برات صدقه کنار بذاره.

-مگه اینکه شما از من تعریف کنی!

همان موقع پسری که در را برایم باز کرده بود با یک سینی چایی و شیرینی محلی از آشپزخانه بیرون آمد و سینی را جلویم گذاشت.

زیر لبی تشکر کردم گل بانو با دیدنش خنده از لبانش محو نمی‌شد، رو کرد به من و گفت: رستا جانم این پسر خوش قد و بالا که می‌بینی سهرابه منِ، پسرم امید زندگیم!

بعد با مشت به سینه‌اش زد و با زبان محلی چیزهایی گفت به نظرم قربان صدقه اش می‌رفت سهراب خندید و سرش را پایین انداخت.

گل بانو دست من را گرفت و ادامه داد: سهرابم این عروسک هم رستا دختر مهندس فرهمند، لطف می‌کنه و همیشه به من سر می‌زنه.

امروز به کل یک رستای دیگر شده بودم از تعریف گل بانو خجالت کشیدم و فکر کنم لپ هایم هم گل انداخت زشت بود چیزی نگویم خیلی مودبانه گفتم: رسیدن بخیر.

او هم تشکر کرد و سریع بیرون رفت با رفتن سهراب کمی آرام تر شدم ولی تمام هوش و حواسم دنبال او بود …

***

دیگر مهار اشک‌هایم با خودم نبود. فقط می‌دویدم و گریه می‌کردم.

سایه دوست دوران کودکی ام بود درست مثل خواهر نداشته ام و الان به خاطر یک پسر اخمو که هنوز نقشش در زندگی او همان پسر دایی بود سر من داد زده و تقریبا محترمانه از اتاق بیرونم انداخته بود.

چون انتظار چنین برخوردی را از طرف سایه نداشتم، انقدر برایم گران تمام شده بود و نمی‌فهمیدم چه کار می‌کنم؟!!

آن موقع شب در کویر! بدون اینکه بدانم مقصدم کجاست؟! فقط چشم هایم را بسته و جلو می‌رفتم نترس بودنم داشت کار دستم می‌داد.

زمان از دستم خارج شده بود نمی‌دانستم چقدر گذشته و من بی‌هدف خودم را به دل کویر سپرده بودم؟

با صدای پارس چند سگ که از دور می‌آمد همان جا ایستادم، خشکم زد!

نمی‌خواستم انقدر از کاروانسرا دور شوم، برای اولین بار در زندگی ام به معنای واقعی ترسیدم، تنها نور آنجا نور مهتاب بود.

اشک هایم را پاک کردم و به اطراف نگاهی انداختم باز برای خودم دردسر درست کرده بودم.

سریع موبایلم را از جیبم در آوردم اما انتن نداشت. انتظار بیهوده ای وسط كوير بود کارایی مفید از موبایل فعلا استفاده از چراغ قوه اش بود.

الان وقت ترسیدن نبود باید از همان مسیری که آمده بودم برمی‌گشتم …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
رستا دختر بازیگوش و بی مسئولیتی که به پشتوانه وضع مالی پدرش فقط دنبال سرگرمی و شیطنت‌های خودشه. طی یکی از همین شیطنت ها هم جون خودش رو به خطر میندازه و هم رابطه تازه شکل گرفته دوستش سایه با رضا رو بهم میزنه. پدرش تصمیم میگیره که پول توجیبی اون رو قطع بکنه و مجبورش می‌کنه که....
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    قاصدک های سپید
  • نویسنده
    حمیده منتظری
  • صفحات
    592
  • حجم
    2.14
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4726 نوشته
  • 494 محصول
  • 367 کامنت
  • 1151 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.