دانلود کتاب زن شرطی از نیلوفر قائمی فر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ماریا، از همسرش جدا شده ولی با قتل همسر سابقش درگیر پرونده قتل او شده و به زندان میافتد و بعد هفت ماه آزاد میشود این در حالی است که به خاطر یک شرط آزاد شده و اما آن شرط شروع رمان زن شرطی است …
غذا عین زهر از گلوم پایین میرفت و اصلا نمیفهمیدم چی دارم میخورم سرمم بالا نمیآوردم که مبادا با آیان چشم تو چشم بشم پامم تاکجا عقب کشیده بودم که پاش به من نرسه بخواد هی به پام بزنه. بچه ها چنان با هم مچ شده بودند که انگار هزارساله که از یه گرمابه و گلستانند به بهونه استراحت به طبقهی بالا رفتم و همونطور که روی تخت دراز کشیده بودم، هی به زندگی گذشته ام فکر میکردم به اتفاقاتی که برام میافته، به برخوردایی که با آیان دارم. به خودم القا می کردم که ازش متنفرم اما خودم بهتر از هرکسی میدونستم که
دروغه چون اون فقط منو کلافه میکرد حتی در پنهان ترین جای ذهنم از این که بهم توجه میکرد هم خوشم میاومد چون من از یه زندگی پر تنش و تنفر و انزجار بیرون اومده بودم اونم با مردی که لات چاله میدون بود. چطوری الان توجه به پزشکی شبیه آیان منو بترسونه یا در من ایجاد تنفر کنه؟! صدای خنده و گفتگوی بچهها از حیاط که نه بهتره بگم از باغچهی آیان اینا میاومد و ترغیبم کرد که برم دم پنجره و ببینم چیکار میکنند. رفتم دم پنجره ایستادم دیدم نصفی ها تو آبند و نصفی در حال عیش و نوش و آریا معرکه گرفته و
موزیکم تو فضا پخشه. آیان کجاست؟ چشمام چرخیدو صاف باهاش چشم تو چشم شدم، در حالی که رو صندلی آفتابگیر نشسته بود، نگاش به پنجره اتاق من بود چرا میپاد؟ مگه تو نمیپایی؟ از کنار پنجره دور شدم دوست نداشتم مایو بپوشم اونم جلو پسرای همسایه و برادرام خواهرامم همینطوری مثل من تی شرت و شلوارک پوشیده بودن. تا خودمو به استخر رسوندم دیدم آیان از جاش بلند شد و تو آب شیرجه زد. حالا منم یه پام رو هوا لبهی استخر ایستاده بودم دیگه روم نمی شد برگردم و مجبوراً وارد آب شدم. سعید اومد سمتم و گفت …