دانلود کتاب استاد مغرور من (جلد اول) از ترنم با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان عاشقی بین استاد مغرور و دانشجوی خودش. دانشجویی که با استاد خودش گذشته ای داره و حالا بعد از چند سال توی دانشگاه دوباره سر راه هم قرار می گیرن…
چند روز بیهوش بودم اما وضعیتم خوب بود و دستور مرخصی ام بعد دو روز صادر شد. توی این دو روز مهرداد جز مواقعی که کلاس داشت و به ناچار می رفت از پشت در اتاقم تکون نخورد. هر بار میومد که توضیح بده اما من با ترش رویی پسش میزدم اونم بهم زمان داده بود تا یه کم آروم بشم. بالاخره امروز مرخص میشدم سرم باندپیچی بود و دستم خراش برداشته بود جز این آسیب جدی ندیده بودم.
اما همین ها هم درد طاقت فرسایی بود. به سختی لباس پوشیدم و از تخت پایین اومدم سرم گیج می رفت برای همین دستمو به دیوار گرفتم و به سختی از اتاق بیرون رفتم. مهرداد داشت با دکترم صحبت می کرد…. با باز شدن در با نگرانی به سمتم اومد و بازومو گرفت. با خشم خواستم بازومو بکشم که محکم تر گرفت. دکتر با لبخند به من گفت: من توصیه های لازم و به شوهرت کردم، تا یه هفته استراحت کن.
سعی کن زیاد راه نری. مواظب خورد و خوراکتم باش. با اخم گفتم: این آقا نسبتی با من نداره نیازی نبود بهش توصیه کنید ایشون فقط استاد دانشگاه منن. دکتر متعجب گفت: اما این آقا گفتن که شما زنشی. از این همه پروییش اعصابم بهم ریخت. نگاه بدی حواله اش کردم و بازومو از دستش کشیدم و بی حرف و آهسته در حالی که سعی می کردم نیوفتم به راه افتادم. هنوز چند قدم نرفته بودم که بازوم کشیده شد…