میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود کتاب طلایه pdf از نگاه عدل پرور با لینک مستقیم

دانلود کتاب طلایه از نگاه عدل پرور با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

طلایه، دختری‌ست اهل اهواز که اکنون در شهر زیبای اصفهان زندگی می‌کند؛ دختری با ریشه‌هایی در خانواده‌ای مذهبی و پایبند به اصول. روزی دعوتنامه‌ای از سوی دوستش برای شرکت در جشن تولد دریافت می‌کند. پس از اصرار بسیار و گفت‌ و گویی طولانی، سرانجام موفق می‌شود رضایت مادرش را برای رفتن جلب کند. اما وقتی قدم در مهمانی می‌گذارد، فضای آنجا با باورها و معیارهای او بیگانه است؛ جوی ناآشنا، ناسالم و ناپذیرفتنی. تصمیم می‌گیرد زودتر بازگردد. اما وقتی موضوع را با دوستش، فریبا، در میان می‌گذارد، او با اصرار مانع رفتنش می‌شود و طلایه، برخلاف میلش، تا نیمه‌شب در آن مهمانی باقی می‌ماند…

خلاصه کتاب طلایه

هوا کاملا تاریک شده بود که وسایل را جمع و جور کردیم البته من که نه بقیه چون من هنوز گیج گم شدنمان بودم و حتی هنوز زانوهایم سست بود و به قول مریم هنوز حالم جا نیامده بود و احتیاج به استراحت داشتم و دلیل اصلی هم این بود که تحمل نگاه های ملامت گر شایان را که می فهمیدم منتظر موقعیتی است که تنها پیدایم کند نداشتم بعد از خداحافظی پر رنگ بچه ها و ابراز این که به همه خیلی خوش گذشته و گم شدن ما هم یک خاطره شده و به یک میهمانی حسابی افتادن می ارزید، خداحافظی کردیم. کوروش که با نگاهش مرا جستجو میکرد تا از بین حلقه ی بچه ها رها شدم کنارم آمد و اهسته گفت: این مهمانی فقط به افتخار توست، دوست دارم زودتر ببینمت در راه برگشت بعد از این که شیدا کلی سر به سرم گذاشت تا از شوک گم شدنم بیرون بیایم و با حرف ها و اصطلاح های مخصوص به خودش کلی از شایان چقلی کرد.

و به عکس تمجید کوروش را ولی من حسابی تو خودم گم شده بودم کوروش آن قدر خوب بود که هر کسی عاشقش میشد واقعیت این که من هم تحت تاثیر قرار گرفته بودم ولی نمیدانم چرا یک لحظه هم نمی تونستم از فکر اردوان بیرون بیایم بالاخره هر چی باشد اردوان صولتی شوهرم بود و من اعتقاداتی داشتم با این که اردوان فقط یک اسم در شناسنامه ام بود ولی عذاب وجدان داشتم و اگر میخواستم هر فکری در مورد کوروش داشته باشم باید اردوان را از زندگیم حذف می کردم که اینها فقط در حد یک فکر بود و در واقعیت خیلی سخت میشد این کار را کرد و با توجه به خانواده ی متعصب و آبرومندم تقریبا غیر ممکن بود خلاصه نمیدانم چقدر فکر کردم و برای این که شیدا دیگر حرفی نزند چشم هایم را بستم و به صندلی عقب تکیه دادم. با ترمزی که شیدا کرد به خودم آمدم و چشم هایم را گشودم ساعت نزدیک نه شب بود و می ترسیدم اردوان خانه باشد.

اگر مرا با آن ریخت و قیافه که شال و کلاه به سر داشت با موهای پریشان و کلا یک تیپ غیر از آنچه تصور می کرد میدید چه میشد؟ به همین خاطر سری به پارکینگ زدم ماشینی نبود چند شبی بود دیر وقت به خانه می آمد سریع با خیال راحت در را باز کردم و از آسانسور بالا رفتم آن قدر خسته و زار بودم که حتی میل به خوردن شام هم نداشتم و بعد از این که کمی به ماجراهایی که از صبح پیش آمده بود فکر کردم و همه را هم داخل دفتر خاطراتم ثبت کردم به خواب رفتم. قرار چهارشنبه سوری تعیین شده بود. این طور که نهال گفته بود میهمانی کوروش یک چیزی فراتر از حد تصور ما بود و به قول خودش باید از همین الان میرفتیم سراغ لباس و هر چه نیاز بود مخصوصا من که لباسی در خور چنین میهمانی نداشتم به قول شیدا باید خودمان را شرمنده ی اخلاق نیکویمان میکردیم پس قرار شد شیدا که همه جا را بلد بود دنبالم بیاید.

و به همراه مریم برای خرید برویم. البته به جز خریدن لباس مجلسی میخواستم برای عید هم خرید کنم هر چند که تصمیم نداشتم این عید نزد خانواده ام بروم و طی نامه ای با اردوان هماهنگ کرده بودم که او هم به خانوادهاش بگوید به سفر میرویم راستش خجالت میکشیدم این سری هم بی حضور شوهرم عید را بگذرانم ،یعنی تحمل نگاه های نگران آقا جون اینها را نداشتم اینطور فکر می کردند مسافرتیم از آن گذشته حوصله ی دو هفته فیلم بازی کردن و از شوهری که یک بار هم به طور کامل ندیده بودمش و آن قدر که با کوروش تنها بودم و حرف زده بودم با شوهرم نبودم تعریف کنم را ،نداشتم به همین خاطر ،نرفتن بهترینکار بود حتی امکان داشت به اصرار مامان آقا جون اینها تصمیم بگیرند به خانهدخترشان بیایند که دیگر اوج رسوایی بود هر چند کاملا بعید بود چون غرور آقا جونم را خوب می شناختم حالا که دامادش افتخار نداده بود.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
طلایه، دختری‌ست اهل اهواز که اکنون در شهر زیبای اصفهان زندگی می‌کند؛ دختری با ریشه‌هایی در خانواده‌ای مذهبی و پایبند به اصول. روزی دعوتنامه‌ای از سوی دوستش برای شرکت در جشن تولد دریافت می‌کند. پس از اصرار بسیار و گفت‌ و گویی طولانی، سرانجام موفق می‌شود رضایت مادرش را برای رفتن جلب کند. اما وقتی قدم در مهمانی می‌گذارد، فضای آنجا با باورها و معیارهای او بیگانه است؛ جوی ناآشنا، ناسالم و ناپذیرفتنی. تصمیم می‌گیرد زودتر بازگردد. اما وقتی موضوع را با دوستش، فریبا، در میان می‌گذارد، او با اصرار مانع رفتنش می‌شود و طلایه، برخلاف میلش، تا نیمه‌شب در آن مهمانی باقی می‌ماند...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    طلایه
  • نویسنده
    نگاه عدل پرور
  • صفحات
    ۴۶۹
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4907 نوشته
  • 605 محصول
  • 367 کامنت
  • 1813 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
gamdom giriş |
gamdom giriş |
şans casino |
deneme bonusu veren siteler |
gamdom |
gamdom giriş |
yeni casino siteleri |
casino siteleri |
https://xxxfilm.tv |
deneme bonusu |
gamdom giriş |
gamdom |
textbet giriş |
gamdom |
gamdom giriş |
90min |
En yakın taksi |
Taksi ücreti hesaplama |
bahis siteleri |
bahis siteleri |
meritking |
pumpula |
meritking |
https://edo7.cfd/ |
https://edo8.cfd/ |
hacklink |
gamdom |
gamdom giriş |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
bonus veren siteler |
casino siteleri |
deneme bonusu veren siteler |
casino siteleri |
marsbahis |
güvenilir casino siteleri |
antalya escort |