دانلود رمان ابله از فیودور داستایوسکی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شاهزاده میشکین، پس از سالها درمان در آسایشگاهی در سوئیس، به روسیه بازمیگردد؛ مردی با روحی پاک و قلبی سرشار از مهربانی. اما جامعهای که او در آن قدم میگذارد، نمیتواند معصومیت و سادگیاش را درک کند و او را «ابله» میخواند. میشکین میان دو زن گرفتار میشود: یکی بانویی ثروتمند و دیگری دختری زیبا و نجیب، که هر دو دل در گرو او دارند. با این حال، حضور بیریای او بهجای آنکه آرامش بیاورد، بهگونهای شوم، مایهی آشوب و ویرانی در زندگی اطرافیانش میشود. «ابله»، شاهکاری ماندگار از فئودور داستایفسکی، نه تنها یکی از مهمترین آثار ادبیات روس است، بلکه جایگاهی جاودانه در تاریخ ادبیات جهان یافته است.
در مرحله اول باید نسبت به دیگران مودب و روراست باشم، کسی بیش از این از من انتظار ندارد. شاید اینجا همه فکر کنند که بچه هستم خوب، بگذار خیال کنند، نمیدانم به چه علت همه فکر میکنند آدم ابلهی هستم. البته در آن زمان مدتی سخت بیمار بودم و شباهت زیادی به آدمهای ابله داشتم، اما حالا هم ابله هستم؟ وقتی خودم میفهمم که مردم مرا ابله میپندارند پس شعور دارم و دیوانه نیستم. وقتی بهجایی وارد میشوم با خود فکر میکنم. «میدانم که همه مرا احمق میپندارند، اما من آدم باهوشی هستم و آنها این را نمیتوانند بفهمند.» فقط در برلین بود که چند نامه از طرف بچهها به دستم رسید، آنجا بود که واقعاً فهمیدم چقدر آنها را دوست دارم. دریافت اولین نامه برایم بیش از همه دردناک بود. هنگام بدرقه من چقدر اندوهگین بودند. از یک ماه قبل از اینکه آنجا را ترک کنم مرتباً به دیدارم میآمدند.
نمیخواست ابراز استقلال فکر نماید. در مقابل همه کس اظهار فروتنی و خدمت میکرد و میخواست اثبات کند يك فرد روسی حقیقی است که قلبی پاک و بی آلایش دارد. به همین جهت برای وی پیش آمدهای خنده داری روی داده بود لکن ژنرال از آن اشخاص نبود که برای تمسخری هر قدر هم شدید باشد اظهار یاس نماید. گذشته از این بخت همواره با او یار بود و حتی در قمار کمتر می باخت و بهمین جهت زیاد قمار میکرد و نه تنها این عادت خود را که از آن استفاده فراوان برده بود مخفی نمی ساخت بلکه در همه جا بداشتن چنین عادتی معترف بود. وی متعلق بجامعه ای مختلط بود گو اینکه بیشتر با بزرگان حشر و آمیزش داشت. ژنرال پیوسته بفکر آینده بود و عقیده داشت که بدست آوردن هر چیزی بموقع و نوبت خودش با بردباری میر است. گذشته از این ژنرال هنوز به سن پیری نرسیده بود.
زیرا تازه داخل پنجاه و ششمین مرحله عمر خود شده بود یعنی موقعی که گل زندگی کاملا ،شکفته و مرد عمر حقیقی خود را آغاز میکند سلامتی مزاج، چهره شفاف، دندان های نیرومند و استخوان بندی درشت ، احساس نشاط به نگام کار و قمار در تأمین موفقیت های وی در زمان حال و آینده بسیار مؤثر بود و جاده پیروزی را در مقابلش هموار می ساخت ژنرال دارای خانواده ای نیک بخت و مترقی بود. البته همه چیز بر وفق مرام نبود ولی جناب اشرف مدتی بود که برای امیدوار شدن به آینده و ارضاء تمایلات و آرزوهای خویش دلائل محکمی بدست می آورد مخصوصاً وقتی فکر کنیم که در زندگی صدفی مهمتر و ارزنده تر از زندگی خانوادگی سادت آمیز وجود ندارد ! اگر آدمی به خانواده ر خود نچسبد به چه چیز دل بنده ؟ خانواده ژنرال مرکب از همسرش و سه دختر بزرگش بود.
او خیلی زود یعنی هنگامی که ستوانی بیش نبود با دختری هم من خود که نه وجاهت و نه معلوماتی داشت و جهیزش هم ناچیز بود ازدواج کرده بود ولی همین جهیز ناچیز زنش اثاث ثروت او را تشکیل داد. ژنرال بهیچ روی از این ازدواج نابه هنگام زبان شکوه نگشود و هیچ وقت آنرا به جنون جوانی نسبت نداد و بزور احترام کردن به همسرش کم کم بمرحله ای رسیده بود که هم او را دوست میداشت و هم از او حساب میبرد همسر ژنرال ایانتچین بنام شاهزاده خانم میشکین بدنیا آمده بود . وی به خانواده ای کم ثروت ولى فوق العاده قدیمی تعلق داشت و بهمین جهت برای خودش شخصیت بزرگی قائل بود. یکی از اشخاص متنفذ آن زمان که حمایت از اشخاص برایش کمترین زحمتی نداشت حاضر شده بود ازدواج شاهزاده خانم جوان را بنظر مرحمت بنگر دو به همین جهت به ستوان اپانتچین در امر ازدواج و پیشرفت در زندگی کمک کرد.