میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان هنوز می تپد pdf از آنیتا با لینک مستقیم

دانلود رمان هنوز می تپد از آنیتا با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

وقتی کورا به جشن تولد خواهرش می‌رود، بدترین سناریویی که در ذهن دارد یک خماری افتضاح یا نهایتاً یک رسوایی شبانه است. نه دزدیده شدن کیف پولش. نه گیر افتادن کنار دین—دشمن قسم‌خورده‌اش و بزرگ‌ترین بدشانسی زندگی‌اش. و قطعاً نه بیدار شدن با دست‌بند و زنجیر در زیرزمین یک دیوانه. اوضاع زمانی غیرقابل‌تحمل می‌شود که کورا می‌فهمد دین هم اسیر شده است؛ با زنجیرهایی مخصوص خودش. بعد از پانزده سال طعنه، توهین و جنگِ بی‌وقفه، حالا سرنوشت بی‌رحمانه‌ترین شوخی‌اش را اجرا کرده: دو نفری که همیشه مطمئن بودند روزی همدیگر را خواهند کشت، حالا فقط با همکاری می‌توانند زنده بمانند. اما چیزی که کورا و دین نمی‌دانند این است که آدم‌ربایشان نقشه‌ای فراتر از اسارت دارد؛ نقشه‌ای که مرز میان نفرت و کشش را از بین می‌برد، رابطه‌شان را برای همیشه تغییر می‌دهد، و آن‌ها را به شکلی عمیق‌تر و خطرناک‌تر از زنجیرهای فلزی به هم پیوند می‌زند.

خلاصه رمان هنوز می تپد

تقریباً لبخند زدم. تقریباً. سرم را پایین گرفتم و همان‌طور که به ناخن‌های صورتی‌رنگم نگاه می‌کردم، لب‌هایم را روی هم فشردم. من و مندی برای روز جمعه، بعد از ساعت کاری، وقت پدیکور گرفتیم تا آخر هفته را برای خودمان جشن بگیریم. امروز روز تولد اصلی‌اش بود. احتمالاً خواهرم متوجه می‌شود که دو تا از عزیزترین آدم‌های زندگی‌اش در کل دنیا، گم شده‌اند… آن هم در روز تولدش. تولد مبارک، خواهری. برات یه فیت‌بیت خریدم. نمی‌دانم دین دارد ذهنم را می‌خواند یا نه، چون سرش را کمی کج می‌کند و با نگاهی مهربان می‌گوید: «برای بستنی قیفی که امروز می‌خواستیم بگیریم خیلی ذوق داشت.» لحن صدایش بامزه و کودکانه بود. همان‌طور که لبم را گاز می‌گرفتم، اشک‌هایم شروع به باریدن کردند و گونه‌ام خیس شد. من و مندی همیشه تولدمان را با هم و با یک بستنی قیفی در کافه مرکز شهر جشن می‌گیریم.

دست دادن مخفی‌مان را با هم انجام می‌دادیم، جلوی بستنی‌فروشی با هم سلفی می‌گرفتیم و بستنی‌مان را روی تاب‌های پارک نزدیک خانه‌مان می‌خوردیم. این کار را از بچگی انجام می‌دادیم و پدر و مادرم ما را به پارک می‌بردند. تولد مندی در نوامبر بود، به همین خاطر اغلب اوقات مثل اسکیموها چند لایه لباس می‌پوشیدیم و هر کسی که از آن‌جا رد می‌شد، به ما که روی تاب‌های پوشیده از برف نشسته بودیم، نگاه عجیبی می‌انداخت. اما ما عاشق این کار بودیم. و الان فقط ترجیح می‌دهم آن‌جا باشم. انگشت‌های پایم را تکان می‌دادم. یادآوری آن خاطرات باعث شده بود چند قطره اشک بی‌صدا صورتم را خیس کند. با شانه‌هایم اشک‌هایم را پاک کردم و سعی کردم نفس عمیق بکشم. دین هنوز مرا تماشا می‌کرد، طوری احساساتم را بررسی می‌کرد که انگار فیلم نگاه می‌کند. «اون بستنی قیفی رو می‌خری. بهت قول می‌دم.»

نمی‌دانستم چرا با من مهربان است. خیلی گیج‌کننده و بی‌ثبات بود و نمی‌دانستم وقتی چنین رفتاری دارد باید چطور واکنش نشان بدهم. ما همیشه با هم می‌جنگیدیم؛ با شمشیرهای فولادی، زره‌های سنگین و کلماتی که زخم می‌زدند و باعث خون‌ریزی می‌شدند. این‌که گاردم را پایین بیاورم حس مزخرفی داشت؛ حسی مثل تسلیم شدن یک سرباز. نمی‌دانستم باید چه بگویم، فقط چهره عصبانی‌ام را تحویلش دادم. دین با کمی ناامیدی سرش را پایین انداخت و به کف سیمانی زیرزمین نگاه کرد. وقتی دوباره با نگاهش مرا رصد کرد، برق میان چشم‌هایش مدت‌ها بود که از بین رفته بود و جای خودش را به ناامیدی معلق در چهاردیواری‌ای داده بود که برایمان حکم یک زندان را داشت. «این پایین من دشمنت نیستم، کورابل.» کلمات ناآشنایش آن‌قدر سنگین بودند که با گذشت زمان باعث می‌شدند سپر دفاعی‌ام بیشتر پایین بیاید.

اعتراف کردم: «نمی‌دونم چطور می‌تونم تو رو یه جور دیگه ببینم.» با نگاهی ثابت و استوار به من خیره شد و با نگاهش مرا به چالش کشید. دوباره برق به چشم‌هایش برگشت و جواب داد: «چون باحاله.»«نه.» سپرهای دفاعی‌ام دوباره سر جای خودشان برگشته بودند و از این موضوع خوشحال بودم، چون این‌طوری کارم آسان‌تر بود. راحت‌تر بود. اما باحال نه. با اصرار گفت: «چه آدم دروغ‌گو و لجبازی هستی، تو.» چشم‌هایم را باریک کردم و به او خیره شدم، دندان‌های آسیابم را به هم ساییدم؛ درست مثل زمان‌هایی که برای مبارزه با دین آشر آماده می‌شدم. مچ پاهایم را روی هم انداختم، به میله تکیه دادم و جوابم را توی صورتش کوبیدم: «تو واقعاً تصور عجیب و غریبی از باحال بودن داری.» دین زبانش را توی دهانش چرخاند و نفس عمیقی کشید تا مرا به زمین بکوبد. تقریباً می‌توانستم تیزی خنجرش را در قفسه سینه‌ام حس کنم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
وقتی کورا به جشن تولد خواهرش می‌رود، بدترین سناریویی که در ذهن دارد یک خماری افتضاح یا نهایتاً یک رسوایی شبانه است. نه دزدیده شدن کیف پولش. نه گیر افتادن کنار دین—دشمن قسم‌خورده‌اش و بزرگ‌ترین بدشانسی زندگی‌اش. و قطعاً نه بیدار شدن با دست‌بند و زنجیر در زیرزمین یک دیوانه. اوضاع زمانی غیرقابل‌تحمل می‌شود که کورا می‌فهمد دین هم اسیر شده است؛ با زنجیرهایی مخصوص خودش. بعد از پانزده سال طعنه، توهین و جنگِ بی‌وقفه، حالا سرنوشت بی‌رحمانه‌ترین شوخی‌اش را اجرا کرده: دو نفری که همیشه مطمئن بودند روزی همدیگر را خواهند کشت، حالا فقط با همکاری می‌توانند زنده بمانند. اما چیزی که کورا و دین نمی‌دانند این است که آدم‌ربایشان نقشه‌ای فراتر از اسارت دارد؛ نقشه‌ای که مرز میان نفرت و کشش را از بین می‌برد، رابطه‌شان را برای همیشه تغییر می‌دهد، و آن‌ها را به شکلی عمیق‌تر و خطرناک‌تر از زنجیرهای فلزی به هم پیوند می‌زند.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    هنوز می تپد
  • نویسنده
    آنیتا
  • صفحات
    1012
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4937 نوشته
  • 632 محصول
  • 367 کامنت
  • 2269 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
hacklink |
dmca |
deneme bonusu |
hacklink panel |
casinolevant |
casinolevant giriş |
ccasinolevant |
casinolevant |
casinolevant güncel giriş |
casinolevant |
casinolevant giriş |
casinolevant |
casinolevant güncel giriş |
ccasinolevant |
deneme bonusu veren yeni siteler |
bahis siteleri |
casinolevant giriş |
deneme bonusu veren yeni siteler |
bahis siteleri |
deneme bonusu veren yeni siteler |
bahis siteleri |
casinolevant giriş |
ccasinolevant |
betgamon |
betgamon |
deneme bonusu veren yeni siteler |
bahis siteleri |
deneme bonusu veren yeni siteler |
bahis siteleri |
deneme bonusu veren yeni siteler |
bahis siteleri |
casinolevant giriş |
casinolevant giriş |
casinolevant |
gamdom |
deneme bonusu veren yeni siteler |
bahis siteleri |
casinolevant |
ccasinolevant |
casinolevant |
casinolevant |
deneme bonusu veren yeni siteler |
bahis siteleri |
casinolevant |
casinolevant |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
bahis siteleri |
deneme bonusu veren siteler |
bonus veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
bahis siteleri |
deneme bonusu veren siteler |
casino siteleri |
deneme bonusu veren siteler |