میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان آواز کاکایی ها pdf از فاطمه ایمانی با لینک مستقیم

دانلود رمان آواز کاکایی ها از فاطمه ایمانی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

کینه‌ای دیرینه و نگاهی سرد و بی‌اعتماد، سال‌هاست سایه‌ای سنگین بر خاندان «اخوان» در شهر ساحلی نورود انداخته. همین دشمنی پنهان، «کیارا» ــ نوه‌ی خاندان اخوان ــ را میان رفتن و نرفتن مردد کرده است. اما سرنوشت، مجال تردید به او نمی‌دهد. مأموریتی کاری، اختلاف‌های فروخورده‌ی خانوادگی، و جست‌وجوی عزیزی گمشده که سال‌هاست بی‌خبر مانده، کیارا را ناگزیر می‌کند قدم به خاک نورود بگذارد. شهری که در پس آرامش دریا، رازهایی پنهان دارد… و حقیقت‌هایی که می‌توانند همه‌چیز را دگرگون کنند.

خلاصه رمان آواز کاکایی ها

کلیدش را داخل قفل چرخاند روشن بودن چراغ های خانه او را به سر شوق نیاورد. می دانست پشت دیوارهای این خانه چیزی به اسم روح زندگی جریان ندارد . هرچه هست تحمیل اجباری شرایط و تحمل آدم هاییست که از بد سر نوشت مجبور بود با حضورشان کنار بیاید. شاید یک زمانی این جا برایش حکم امن ترین و بهترین خانه ی دنیا را داشت زمانی که بابا بهنام اسیر آن صندلی چرخ دار شده و تمام زندگی اش به آن چهار دیواری محدود بود . درست از آن روزی که فیروزه ی خوش آب و رنگی بر انگشتری زندگی شان نشست و این خانه دوباره رنگ و بوی خانه گرفت. تاقبل از آن خاطره ی جالبی برای یادآوری نبود زنی با عنوان مادر وجود داشت که کیارا مجبور بود مژده جون صدایش بزند زنی که نمی‌توانست خود را در قالب همسر و مادر بگنجاند و در نهایت یک روز درست همان روزی که با واقعیت زمینگیر شدن بابا بهنام روبرو شد.

این نقش‌های نپذیرفته را پس زد و از زندگی شان بیرون رفت. برای کیارا این پس زدن درست به اندازه ی بابا بهنام درد داشت با رفتن مژده جون ، پریرخ، خیلی جدی تر از همیشه میان زندگی شان عرض اندام کرد و دنیای دخترک هشت ساله ی طرد شده تیره و تار شد. از پریرخ بیشتر از همه چیز بابت آن دو سال متنفر بود بعدش یک روز در اوج ناامیدی و اندوهی که دنیای کیارا را در خود بلعیده و لبخندها را از لب‌های کوچکش دزدیده بود رد پای یک فرشته پیدا شد. فرشته ای با چشم هایی همرنگ نامش. فیروزه که آمد این خانه همیشه گرم و خوشبو بود. بابا بیشتر می خندید، پریرخ حضورش کمرنگ شده بود و کیارا دیگر می‌توانست به زیباترین و مهربان ترین مادر دنیا مامان بگوید و این مامان بی نظیر همراهش همبازی کوچک و بانمکی به اسم “عطا ” آورد تا دلخوشی او را کامل کند. دیدن چراغ‌های روشن خانه دلش را گرم نکرد .

با اکراه در بزرگ ورودی را باز کرد و قبل از هر چیز نگاهش را به پنجره ی بلند انتهای راهرو که نمایی از حیاط پشت خانه بود، دوخت.تصویر پسرک پنج ساله ای با چشمانی هزار رنگ و وحشی خو در خاطراتش جان گرفت. دست های کوچک و تپلش را به دست گرفته و در ذهنش پوست سبزه و تند آن را با رنگ سپید و وصورتی بیمار گونه و پریده ی دست‌های خود مقایسه می کرد. عطا وحشت زده به لب‌های پرجنب و جوش او چشم دوخته و کیارا طبق معمول مشغول کابوس بافی برای پسرک با قصه های بی سرو ته و ترسناکش بود. نگاه به اون صورت خوشگلش نکن . پریرخ شبا که می ره تو تخته‌خوابش و لحاف رو سرش می‌کشه پوست می اندازه و میشه همون جادوگری که نقاشی شو برات کشیده بود بر می‌گرده تا نفس بچه ها رو بریزه تو شیشه ی عمرش و شیره ی جونشون رو بمکه

. عطا با لحن کودکانه و دلنشینی زمزمه کرد._راست می گی آبجی خانوم؟ و آن واژه ی آبجی خانوم که یادگار تربیت مامان فیروزه بود بغض سنگین روی گلوی کیارا شد. _اومدی؟با سوالی که زن عمو از سربی تفاوتی پرسید نگاه از انتهای راهرو گرفت و تلاش کرد بغضش را یک جوری مهار کند. دلش نمی خواست به یاد بیاورد. درست زمانی که جادوگر برای همیشه آن لحاف را روی سرش کشید و دیگر هیچ وقت پریرخ نشد ، این قصه ترس های واقعی اش را نشان او داد جادوگر که مرد ، چشم های مامان فیروزه هر روز آبی به خون نشسته ای شد که بابا بهنام را غمگین می‌کرد . دیگر هیچ کدامشان نمی خندیدند و عطا اصرار داشت او باور کند جادوگر نفس این خانه را در شیشه ی عمرش کرده و با خود برده است.کیارا نگاهش را به چمدان های بزرگ ردیف شده کنار در دوخت و زمزمه کرد. _جایی می خواین برین طلاجون؟!

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
کینه‌ای دیرینه و نگاهی سرد و بی‌اعتماد، سال‌هاست سایه‌ای سنگین بر خاندان «اخوان» در شهر ساحلی نورود انداخته. همین دشمنی پنهان، «کیارا» ــ نوه‌ی خاندان اخوان ــ را میان رفتن و نرفتن مردد کرده است. اما سرنوشت، مجال تردید به او نمی‌دهد. مأموریتی کاری، اختلاف‌های فروخورده‌ی خانوادگی، و جست‌وجوی عزیزی گمشده که سال‌هاست بی‌خبر مانده، کیارا را ناگزیر می‌کند قدم به خاک نورود بگذارد. شهری که در پس آرامش دریا، رازهایی پنهان دارد... و حقیقت‌هایی که می‌توانند همه‌چیز را دگرگون کنند.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    آواز کاکایی ها
  • نویسنده
    فاطمه ایمانی (لیلین)
  • صفحات
    1079
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • 40,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4912 نوشته
  • 614 محصول
  • 367 کامنت
  • 2226 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
hacklink |
deneme bonusu veren siteler |
gamdom |
deneme bonusu |
90min |
En yakın taksi |
Taksi ücreti hesaplama |
hacklink |
hacklink panel |
deneme bonusu veren siteler |
casinolevant |
casinolevant |
casinolevant |
casinolevant giriş |
casinolevant güncel giriş |
casinolevantt |
casinolevant giriş |
casinolevant |
casinolevant giriş |
casinolevant |
casinolevant |
deneme bonusu veren siteler |
betrupi giriş |
deneme bonusu veren siteler |
betrupi giriş |
casinolevant |
casinolevant giriş |
casinolevant |
casinolevant |
vidobet |
vidobet giriş |
vidobet |
vidobet giriş |
vidobet |
vidobet giriş |
deneme bonusu veren siteler |
betrupi giriş |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
bahis siteleri |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
haberler |