دانلود رمان ستاره ها که ببارند از فاطمه اصغری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پگاه، تک دختر خودساختهای است که در یک تصادف، مادر و پدرش را از دست میدهد. اما با بررسی شواهد و فیلمهای لحظه تصادف، مشخص میشود که این حادثه، تصادف صرف نبوده و راننده ماشین، جوانی است که در واقع قاتل والدین اوست. حالا خانواده قاتل تلاش دارند رضایت بگیرند، اما با طعمی از طلبکاری و غرور. در همین میان، برادر ناتنی قاتل که بادیگارد خانواده است، به شکل ناشناس به پگاه نزدیک میشود… اما نیت واقعی او چیست و چه تاثیری بر زندگی پگاه خواهد گذاشت؟
ستاره ها که ببارند چیزی نشده. فقط یادم افتاد فردا از ساعت که گفتیم کارم ببینم میشه صدا دارم خواستم بیاین بریم؟ تند زحمتشو بکشین تند کلمات را ادامه میدهم تا پیش پیش تعارف و ندارم در کرده باشم اگر کاری داشت دوستان رودروایسی بیفتد. ببینین اگه کاری دارین مهم نیستا، خودم میرم. فقط خواستم گفته گفته باشم یه وقت باز فکر نکنین موضوع قهر و این حرفاست. غیبتام تو دانشگاه صبح میرم… شما نتونستی بگو من خودم ص زیاد شده اگه فردا هم نرم دیگه واقعا حذف میشه اما هنوز خش ارمان روز هم صدایش خش دار صدایش خیلی کم از خواب آلودگی فاصله گرفته همینقدر صدایش جذاب بود؟ یادم نیست. اما صدای حتما به او خوبی دارد. اگر این دوستی پیش رو خواهم گفت دنبالش را بگیرد حیف است این صدا را در جایی درست و حسابی به کار نگیرد.
دختر یه نفس بگیر دکمه ی خاموش از راه دور نداری تو؟ ستاره ها که ببارند بندم برای گند زدن به کائنات حتی اجازه ی فکر جمله اش دهان من را میبندد با خجالت چشم هایم تی دادن را از کائنات گرفته و مدام هم از کردن و تصمیم گرفتن هم نمیدهم. خودم گوی سبقت کوپن هایش خرج میکنم. سکوت میکنم و او بعد از یک نفس عمیق که منش تا گوش من میرسد ادامه میدهد … قبلا هم گفتم هر ساعتی تو بگی میام دنبالت. . من فردا هیچ کاری ندارم اگه هم کاری داشتم یکی هم همراهم باشه. من که هر هفته این راه رو دارم میرم میام، چه شما یه تعارف – منم که گفتم تعارف اومد نیومد زدی منم ول کن نیستم. صدایش رنگی از خنده میگیرد. خوابش را پرانده ام. – خودتو میگی؟ به نظرم برو تو تلگرام ببین کی اهل تعارفه و کینه تا حالا به اينقدر اصرار ده بودم.
پس از چند ثانیه سکوت ناگهانی خودش دوباره به دان گاه خانوم؟ تو مادرت فوت شده حرف می آید. یه چیزی بپرسم؟ پس بابات کجاست؟ چرا تنها میری سر خاک سوزد بدترین نوک بینیام در جا تیر میکشد و والی را که امکان داشت پرسیده بود. سوالش روی سینه ام سنگینی میکند و پس زدن بغض از توان من خارج استان فه راستش… کشته شدن. – هر دوشون فوت شدن. راستش… خوشایندی پی داشت شده است. دوباره سکوت میکند. او هم متوجه سوالش و دردی که جوابش در ناخودآگاه زمزمه میکنم بابای صدای او افت نمیدانم از جوابم یا سوالم هم گینی میکند انگار راه خروج از نه خیلی ساله. نفس درون سینه ام سینه ام را گم میکند و همانجا میماند تا به قلبم فشار موجود می خواب یست. چه سخت ارتون ستاره ها که ببارند بیاورد. این بغض نفس را بنده پس به این کردم. شب بخیر.
پیش از این که جواب بدهد تماس را قطع میکنم اگر او بعد از چند سال هنوز آنقدر داغش تازه است که هر هفته به دیدن پدرش برود، پس من هنوز راهی دراز سرد شدن در پیش دارم آنقدر باید این راه را بروم و بیایم تا شاید خستگی باعث شود نبودنشان را بپدیرم از توی رختخوابم بلند میشوم عکسهای مامان و بابا را که در این مدت قاب کرده لحاف را پس گوشه ی سمت چیشان را با روبان مشگی تزیین کرده ام بر میدارم و دوباره سر جایم برمیگردم دراز کشم عکس ها را کنارم میگذارم و آنها را کنارم به بی ملاحظگی محض اسم کاریست که بدون فکر انجام معنای واقعی کلمه خجالت میکشم. اصلا حواسم به وای ببخشید تو رو خدا مد من تازه به صدایش خمیازه ای عمیق دارد و ه ساعت نبود. این فکر میکنم که اصلا این آدم موقعیت جواب دادن دارد. اگر هم باشد که چه بهتر! همین جا ساعت دارد؟ اگر مجرد است حتما تلفن را تاهل می فهمم.