میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان وارثان بی نژاد [جلد دوم از مجموعه دال فارن] pdf از موریگان با لینک مستقیم

دانلود رمان وارثان بی نژاد از موریگان با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

در دل جنگل نفرین‌شده‌ی «دال فارن»، جایی که خیانت خونین بر ریشه‌های درختان کهن جاریست، دو برادر، زاده‌ی عشقی ممنوع، میان شعله‌های دو دنیا می‌سوزند: «مارلیک»، گرگی سرکش با چشمانی شعله‌ور از خشم، که قوانین قبیله را با دندان‌های خود می‌درد، و «الیو»، روباهی رام‌نشدنی با قلبی از جنس مهتاب، که اسراری را در دل دارد که نباید می‌دانست. وقتی خون گرگ و روباه در یک رگ جریان یابد، وقتی قبیله‌ها مرزهایشان را با تیغه‌ها مشخص کنند، و وقتی پیشگویی‌های کهن از انتقام خونین سخن بگویند… چه کسی پای بر جا خواهد ماند؟ آیا قانون‌شکنان آینده را خواهند ساخت یا سنت‌گرایان گذشته را دفن خواهند کرد؟

خلاصه رمان وارثان بی نژاد

سلان، تنها مانده، آرام قدم برداشت و روبه روی تابلو ایستاد. همانطور که نور کمرمق شمع ها روی چهره ی ایلونا میرقصید، نگاهش را در چشمان زرد و بیاحساس نقاشی گره زد. لبخند محوی گوشه ی لبش نشست لبخندی که بیشتر از جنس خلسه بود تا پیروزی. آرام، کف دستش را روی سینه اش گذاشت؛ جایی که قلبش میتپید، با ضربآهنگی که خودش هم نمیفهمید از ترس است یا شوق. یک فکر، نرم و خزنده، در ذهنش چرخید: آیا واقعاً او بود؟ ایلونا؟ آیا واقعاً لیاقت این همه عبادت را داشت؟ یا فقط نوری فریبنده بود، مثل شعله ای در غار، که هرچه نزدیکتر میشدی، بیشتر میسوختی؟ و اگر همه اش دروغ بود چه؟ اگر زنی دیگر، جایی دیگر، سزاوار این ایمان بی چون و چرا بودچه؟ در همان لحظه، صدایی از بیرون اتاق او را از افکارش بیرون کشید آرام، ملایم، اما کافی برای شکافتن حباب ذهنیاش.

از سمت پنجره بود؛ صدای حرکت، صدای باد که چیزی را با خود تکان داد. با احتیاط چند قدم برداشت. نفسش را حبس کرد و لبه ی پنجره را کنار زد. او را دید. تارمیلا آنجا ایستاده بود؛ همیشه همانجا، همیشه در همان موضع. نگهبان شب های خاموشی. شب هایی که برای امنیت، سلان را در این خانهی کاهگلی، میان دیوارهایی از سکوت، پنهان میکردند. موهای مشکی و بلندش با هر وزش، نرم بر شانه هایش می لغزیدند و به اطراف میپراکندند. او اما بیحرکت ایستاده بود؛ قامتش صاف، دستهایش در دو سوی بدن، و نگاهش… نگاهی آبی، شفافتر از آسمان بیابر شب. نوری سرد در چشمانش میدرخشید؛ نوری که نه از مهربانی، که از حضور بود. حضوری صبور، بی ادعا، بیکلام. سلان دستش را آرام از روی سینه برداشت. ناخودآگاه پنجه اش را روی قاب چوبی پنجره فشرد. همه چیز در این زن فرق داشت.

تارمیلا هیچوقت سعی نکرد سلان را با وعده ی سلطنت فریب بدهد. هیچوقت زمزمه نکرد که او را پادشاه خواهد کرد. او فقط… آنجا بود. همیشه. در سایه، بی چشم داشت. سلان نفس عمیقی کشید. هوای شب سرد بود، ولی تلخ نبود. انگار حضور او، حضور تارمیلا، چیزی را آرامتر میکرد. چیزی شبیه پشیمانی، چیزی شبیه تردید. شاید، فقط شاید… پرستش، شکل دیگری هم داشت. سلان برای چند ثانیه فقط به تارمیلا خیره ماند. حضورش آنقدر آرام و ساکن بود که گویی جزئی از شب شده. بعد، بیکلام، از پنجره فاصله گرفت. شنل خاکستریاش را از پشت صندلی برداشت و روی دوشش انداخت. صدای نرم ردایش که روی زمین کشیده میشد، با صدای قدم های سنگینش در راه پله ی چوبی همراه شد. با هر پله که پایین میرفت، شمع ها پشت سرش خاموش میشدند. درب چوبی خانه را باز کرد.

بادی سرد از لای در گذشت و هوای بسته ی اتاق را با شب بیرون عوض کرد. تارمیلا با شنیدن صدا، سرش را کمی چرخاند نه زیاد، فقط به اندازهای که سلان را ببیند. او هنوز دست به شمشیرش نداشت، ولی نگاهش هوشیار باقی مانده بود. سلان چند قدم جلو رفت. فاصله شان هنوز دو گام بود. ایستاد. سکوتی میانشان افتاد که از هزار جمله سنگین تر بود. باد، لابه لای شاخه های نازک درختان میپیچید و صدایی شبیه نجواهای دور را با خود میآورد. آسمان تاریک بود و ماه پشت ابر پنهان. سلان بالاخره، بدون نگاه کردن، گفت«:تو هنوز اینجایی» تارمیلا مکث کرد. چشمان آبیاش لحظه ای نرم شدند، ولی صدایش، وقتی بالا آمد، محکم بود«:زیاد نمیمونم» سلان برای لحظه ای پلک زد. نه از تعجب، بلکه از چیزی مثل تردید. بعد سرش را کمی به سمت او چرخاند:«خسته ای؟»

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
در دل جنگل نفرین‌شده‌ی «دال فارن»، جایی که خیانت خونین بر ریشه‌های درختان کهن جاریست، دو برادر، زاده‌ی عشقی ممنوع، میان شعله‌های دو دنیا می‌سوزند: «مارلیک»، گرگی سرکش با چشمانی شعله‌ور از خشم، که قوانین قبیله را با دندان‌های خود می‌درد، و «الیو»، روباهی رام‌نشدنی با قلبی از جنس مهتاب، که اسراری را در دل دارد که نباید می‌دانست. وقتی خون گرگ و روباه در یک رگ جریان یابد، وقتی قبیله‌ها مرزهایشان را با تیغه‌ها مشخص کنند، و وقتی پیشگویی‌های کهن از انتقام خونین سخن بگویند… چه کسی پای بر جا خواهد ماند؟ آیا قانون‌شکنان آینده را خواهند ساخت یا سنت‌گرایان گذشته را دفن خواهند کرد؟
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    وارثان بی نژاد
  • نویسنده
    موریگان
  • صفحات
    468
خرید کتاب
50,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • 50,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4880 نوشته
  • 563 محصول
  • 367 کامنت
  • 1612 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
hacklink panel |
casino siteleri |
deneme bonusu |
betorder |
güncel bahis siteleri |
cratosbet |
hititbet |
casinolevant |
casinolevant |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
sekabet giriş |
sekabet giriş |
Deneme Bonusu Veren Siteleri 2025 |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
taksimbet giriş |
betpas giriş |
bahis siteleri |
ekrem abi siteleri |
betebet giriş |
gamdom |
gamdom |
gamdom giriş |
gamdom |
betsat |
ronabet giriş |
truvabet |
venüsbet giriş |
truvabet |