میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان ازدواج به سبک رابین هود pdf از بانوی ایرانی با لینک مستقیم

دانلود رمان ازدواج به سبک رابین هود از بانوی ایرانی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

هامین، گرچه به نظر می‌رسد درمان شده، اما هنوز در برقراری ارتباط با جنس مخالف و فکر کردن به ازدواج و پدر شدن، اعتمادبه‌نفس لازم را ندارد. مادرش، مُجلّل‌خانوم، نقشه‌ای می‌چیند: با تأمین مالی، چند دختر را به عقد موقت پسرش درمی‌آورد تا خیال خود را از مردانگی «شازده» راحت کند و مسیر را برای خواستگاری از دختران دلخواهش هموار سازد. اما باید دید تقدیر، در مواجهه‌ی هامین با این دختران، چه سرنوشتی برایش رقم خواهد زد…

خلاصه رمان ازدواج به سبک رابین هود

جانان دستش را به پشت برد و کمی مهره‌های انتهایی ستون فقراتش را ماساژ داد و با فکری گفت: ـ این کار آخرمون، آخر هفته تموم میشه. قبل از شروع کار جدید می‌خوام یه هفته مرخصی بگیرم؛ هم کمی به خودم استراحت بدم و هم دنبال خونه بگردم. سعید گفت: ـ منم باهات میام. نمی‌تونم تنها بفرستمت. مهوا بین مادر و پدرش چشم می‌چرخاند و حرف‌هایشان را دنبال می‌کرد. جانان برای اینکه بحث زودتر تمام شود و دخترش هم پیِ درس و کتابش برود، قائله را جمع کرد و گفت: ـ معلومه که باید بیای. منتها ماشین می‌گیرم و هرجا رفتیم خونه ببینیم، تو از همون ماشین بیرون، نمای بیرون خونه رو نگاه کن و منم سریع میرم داخل رو چرخی می‌زنم. خوبه اینطوری؟ با تأیید سعید، مهوا هم نفس راحتی کشید و با خیال آسوده بلند شد تا به اتاقش برود. هنوز فاصله نگرفته بود که شنید مادرش با لحنی همدلانه نسبت به درد پدرش گفت…

ـ الان پا میشم یه چای نبات درست می‌کنم و حبه‌ی شب رو هم الان بهت میدم. معلومه خیلی درد داری! مهوا با ناراحتی از درد پدرش وارد اتاق شد و مقابل کتاب‌ هایش نشست. باید خوب درس می‌خواند تا در کنکور سراسری قبول شود. نباید اجازه می‌داد مشکل دیگری روی دوش پدر و مادرش بیفتد. با خودش تصمیم گرفت وقتی مادرش شروع به گشتن دنبال خانه کرد، به او بگوید که نگران فاصله تا مدرسه نباشد. فوقش این یک سال آخر را با اتوبوس رفت‌وآمد می‌کرد. به نظرش دیگر بزرگ شده بود و می‌توانست تا این حد از پس رفت‌وآمدش بربیاید و مواظب خودش باشد. هامین به سمت خانه‌ی منیریه راه افتاد. حرف‌هایی که قرار بود به هانیه بزند، در سرش بالا و پایین می‌شد. وقتی وارد کوچه شد و ماشینش را نزدیک درِ خانه پارک کرد، هانیه و پدرش را دید که وارد کوچه شدند. پیاده شد، قفل ماشین را زد و کلید خانه را از جیب کت بیرون آورد.

با رسیدن پدر و دختر، سلام و احوال‌پرسی کردند و قبل از رفتن پدر هانیه، هامین پیش‌دستی کرد و گفت: ـ یه خواهشی داشتم، آقای مولایی. مولایی صاف ایستاد و دستی را که در جیب کاپشن پاییزی‌اش بود بیرون آورد و گفت: ـ بفرمایید، مشکلی پیش اومده؟ هامین کمی این پا و آن پا شد و گفت: ـ نه، چه مشکلی! فقط این‌که با اجازه‌ی شما، می‌خوام فردا صبح هانیه‌ خانوم رو ببرم آموزشگاه خیاطی محلتون و ثبت‌نامش کنم. منتها فکر کردم شاید برای شما و دخترتون مناسب نباشه که تنها همراهش باشم، برای همین بهتره شما هم با مدارکش بیاید و موقع کارت کشیدن، خودم هزینه رو بدم. مولایی که انتظار شنیدن هر چیزی جز این لطف بزرگ به دخترش را داشت، با کمی منومن گفت: ـ آخه هزینه‌ش اون‌قدرا کم نیست که بخوایم قبول کنیم. خودم دستم باز بشه، می‌برم و ثبت‌نامش می‌کنم!

هامین که می‌دانست مرد مقابلش دارد تعارف می‌کند و وعده‌ی الکی برای حفظ غرورش می‌دهد، محترمانه گفت: ـ خودم دوست دارم این کار رو برای دخترخانومتون انجام بدم. هزینه‌ی یک دوره‌ی کامل رو میدم و مخارج جانبیش مثل ابزار کار رو هم تقبل می‌کنم. یه چرخ‌خیاطی دست دوم هم براش می‌گیرم که فشاری روی شما نباشه. هانیه از ذوق روی ابرها بود. مطمئن بود پدرش تا صد سال دیگر هم نمی‌توانست چنین کاری برایش بکند. آن‌قدر صورتش شکفته و خوشحال شده بود که مولایی نتوانست «نه» بگوید. با تعیین ساعت قرار فردا، از هم خداحافظی کردند. حالا هامین مانده بود و بخش سخت ماجرا؛ این‌که تصمیمش را به دخترک بگوید و باقی مدت صیغه را به او ببخشد. یک ساعتی از صحبتشان گذشته بود، اما باز هم هانیه که احتمالاً به خاطر آبریزش بینی و صدای بالاکشیدن اشک حین غذا پختنش بود، حال و هوای دیگری داشت.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
هامین، گرچه به نظر می‌رسد درمان شده، اما هنوز در برقراری ارتباط با جنس مخالف و فکر کردن به ازدواج و پدر شدن، اعتمادبه‌نفس لازم را ندارد. مادرش، مُجلّل‌خانوم، نقشه‌ای می‌چیند: با تأمین مالی، چند دختر را به عقد موقت پسرش درمی‌آورد تا خیال خود را از مردانگی «شازده» راحت کند و مسیر را برای خواستگاری از دختران دلخواهش هموار سازد. اما باید دید تقدیر، در مواجهه‌ی هامین با این دختران، چه سرنوشتی برایش رقم خواهد زد...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    ازدواج به سبک رابین هود
  • نویسنده
    بانوی ایرانی
  • صفحات
    1843
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4873 نوشته
  • 557 محصول
  • 367 کامنت
  • 1611 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
hacklink |
casino siteleri |
en iyi bahis siteleri |
casino siteleri |
casinolevant |
deneme bonusu |
casinolevant |