میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان رفاقت ممنوع (دو جلد) pdf از زینب عیسایی با لینک مستقیم

دانلود رمان رفاقت ممنوع از زینب عیسایی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

در دل بدنام‌ترین دبیرستان پسرانه‌ای که همه ازش با ترس و هیجان حرف می‌زنن، چیزی در حال جوشیدنه. جایی که خاطرات دردناک هنوز تازه‌ست، دشمنی‌ها هنوز زنده‌ان و گذشته قصد نداره کسی رو رها کنه. دو گروهی که سال‌هاست کینه به دل دارن، حالا توی یه مدرسه برای تسویه‌حساب جمع شدن. زخم‌های کهنه سر باز می‌کنن، رازهای دفن‌شده کم‌کم بیرون میان، و دشمنی‌ای کهنه دوباره شعله‌ور میشه. این بار، هیچ‌کس قرار نیست بی‌تاوان از بازی بیرون بره…

خلاصه رمان رفاقت ممنوع

مدیر مدرسه همونطور که میدوید کفشش رو با سرعت صد و بیست به طرف پویا هدف گرفت؛ پویا که جاکش تر از این حرف ها بود جور جاخالی داد که پاشنه ی کفش روی زمین سه قاچ شد. پویا همونطور که مثل اسب داشت میدوید با خنده ی ته گلویی بدون اینکه به پشت سرش نگاه کنه داد زد: ـ اِ نخورد که! دیگه تقریبا داشت به در مدرسه نزدیک میشد که با گیر کردن پاش به لبه ی آهنی در مدرسه مثل سیرابی توی زمین فرو رفت؛ قهقهه ی جمعیت جوری هوا رفت که کم مونده بود از وسط شکاف بردارن. دیگه تا رسیدن راشدی چیزی نمونده بود، پس با صدای بلندش نعره زد: ـ آقا عبدالله بگیرش این بی صفتو نذار در بره. پویا که تا اون لحظه از شدت درد مچ پاش زمین رو بغل کرده بود، کم نیاورد و پلنگوارانه از جا پرید. قسم میخورم مثل خر درد داشت ولی از روی جوگیری همونطور که به طرف جلو میدوید رو به دخترها نعره زد.

ـ نترسید خوشگلکای من چیزیم نشد؛ بازم میام پیشتون. کل دخترها که انگار از چرب زبونی پویا کیف کرده بودن نعرهی پر افتخاری کشیدن و برای پویا دست زدن. پویا که تازه متوجه من شده بود با دیدنم همونطور که بهم نزدیک میشد نعره زد: ـ متین واینستا، کونتو جمع کن. بلغیس جا پیازی داره صد و بیست میدوه. همین که پویا بهم نزدیک شد با خوردن جسم سختی به سرم دیگه سرم رو قطع شده فرض کردم و از شدت دردش جوری عر زدم که پویا دستم رو گرفت تا نیوفتم. مدیر مدرسه انگار کم نذاشته بود، پاشنه ی بعدی کفشش رو هم در آورده بود ولی این بار دیوار کوتاه تر از سر من پیدا نکرده بود. وقت برای بیهوش شدن نبود، دست پویا رو گرفتم جفتمون همزمان یا ابولفضل بلندی سر دادیم و با نعره به طرف چپ خیابون دویدیم. من و پویا همونطور که مثل بچه دبستانی ها دست های همدیگه رو گرفته بودیم به طرف چپ خیابون حرکت کردیم.

اون پنج تا احمق پوک مغز هنوز دست از کتک زدن همدیگه برنداشته بودن. من و پویا که از شدت ترس و استرس انگار بهمون شوک وارد کرده بودن مساوی نعره زدیم: ـ اوضاع خیلی خیطه. مهران باشدت یقهی سهیل رو ول کرد، سهیل هم عین نون نخورده ها با ده دور چرخیدن کمرش مثل عن به ماشین کوبیده شد تا حدی که عربدهاش بالا رفت: ـ عمه ننه ی تخم سالوس، تخمامو ترکوندی. الحق که سهیل کفتر باز فقط لب و دهن بود، همیشه روی اعصاب آدم خش مینداخت ولی اندک زوری هم نداشت؛ اگه باهاش یه دست درگیر میشدم و گوشمالیش میدادم ایده بدی نبود، چون قطعا زورش بهم نمیرسید. آریو دیگه نفس های پایانی رو زیر دست نیما میکشید؛ نیما جوری دو طرف گوشش رو چَک مال کرده بود که بیچاره روی کاپوت ماشین سهیل دراز کشیده بود و محترمانه کتکش رو میل میکرد.

یعنی فقط خدای پوزیشن دعوای طاها و سامان بود؛ طاها پای راست سامان رو بلند کرده بود و عقب عقب میرفت، سامان درحالی که به جد و آباد طاها فحش میداد با همون پای چپش لنگ زنون دست هاش رو روی بازوهای طاها گذاشته بود و حرکت میکرد: ـ پدرسگ ول کن پامو. یه تخمی ازت بکَنم که تا ابد نتونی شق کنی. سامان مچ پای از کفش دراومده اش توی دست های طاها رو چرخوند تا بوی سگ مرده ی جورابش طاها رو دو روز از خواب و خوراک بندازه. انگشت گنده ی شصت پاش رو با تقلای خیلی زیاد سعی داشت به دماغ طاها برسونه: ـ بخورش جون بگیری مردنی؛ با این هیکلت. لاشه ی سگ. من اون بوی سگ مصب رو یه بار استشمام کردم و چنان رو به قنوت رفتم که پویا سه لیتر روی صورتم آب ریخت تا از کما خارج بشم. الان وقت دعوا نبود، باید تا قبل رسیدن بلغیس جا پیازی فلنگ رو میبستیم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
در دل بدنام‌ترین دبیرستان پسرانه‌ای که همه ازش با ترس و هیجان حرف می‌زنن، چیزی در حال جوشیدنه. جایی که خاطرات دردناک هنوز تازه‌ست، دشمنی‌ها هنوز زنده‌ان و گذشته قصد نداره کسی رو رها کنه. دو گروهی که سال‌هاست کینه به دل دارن، حالا توی یه مدرسه برای تسویه‌حساب جمع شدن. زخم‌های کهنه سر باز می‌کنن، رازهای دفن‌شده کم‌کم بیرون میان، و دشمنی‌ای کهنه دوباره شعله‌ور میشه. این بار، هیچ‌کس قرار نیست بی‌تاوان از بازی بیرون بره...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    رفاقت ممنوع
  • نویسنده
    زینب عیسایی
  • صفحات
    1900
خرید کتاب
55,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • 55,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4895 نوشته
  • 574 محصول
  • 367 کامنت
  • 1636 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
hacklink panel |
betorder giriş |
güncel bahis siteleri |
hacklink panel |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
şans casino |
deneme bonusu veren siteler |
gamdom |
gamdom giriş |
yeni casino siteleri |
betorder giriş |
casino siteleri |
casibom |
deneme bonusu |
vadicasino |
gamdom giriş |
kitle fonlama |
gamdom |
onlyfans nude |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
onlyfans |
sweet bonanza oyna |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
deneme bonusu veren siteler |
bahis siteleri |
matadorbet giriş |
deneme bonusu veren siteler |
bonus veren siteler |
1xbet giriş |
casino siteleri |
bahis siteleri |
deneme bonusu veren siteler |