میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان حرارت تنت pdf از کوثر شاهینی فر با لینک مستقیم

دانلود رمان حرارت تنت از کوثر شاهینی فر با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

مسیح بیخیال روی مبل می شینه و میگه : تو خونه ی خودمم آرامش ندارم ! کسری محل نمیده ، جلو میاد و کنار من میشینه دیگه حرف زدن با مامان ماهی با تو دیگه … ـ با من ؟؟! کسری ـ نه په … با عمه م…. من رو تو حساب باز کردما ! مسیح ـ بیخود کردی باز کردی … قرض الحسنه س مگه ؟ … رو به کسری ـ چی بگم بهش آخه ؟ کسری ـ بگو دختر خوبیه و تو حس میکنی من ازش خوشم میاد … بذار اول بفهمیم کلا به ساغر چه حسی داره ! بین گفته هامون صدای زنگ تلفن بلند میشه … همه به گوشی نگاه میکنیم .. ساغر ـ وااا ، یک نیمه شب کیه که زنگ میزنه ؟ .. مسیح گوشی رو برمی داره و اخمو میگه : بله … الو … یاشار درست بنال ببینم چی زر می زنی … کی ؟؟!؟! … کدوم بیمارستان ؟ … خب خب … گوشی رو روی دستگاه می ذاره …

خلاصه رمان حرارت تنت

تند از جا بلند میشم و کسری سمت مسیح می ره … کسری ـ چی شده ؟ کی بیمارستانه ؟ مسیح سمت اتاقش پا تند میکنه و همزمان میگه : اهورا ساره رو زده … ساره بیمارستانه و اهورا بازداشتگاهه .. ته دلم خالی میشه … من کلا به اسم ساره آلرژی دارم .. اما پاتند میکنم سمت اتاق مسیح … ساغر ـ وای خدا … کسری ـ ای بر پدرت ساره ! وارد اتاق میشم و سمت کمد میرم … مسیح درحال بستن دکمه ی شلوارشه که میگه : کجا ؟ … کجا می خوای بیای ؟ خداروشکر یه جین یخی آماده پام هست و فقط مانتوی ساده و نخی تنم می کنم … شالم رو روی سرم می ندازم ، همزمان میگم : دق می کنم تا بیای … مسیح ـ حرف مفت نزن نهان ، بمون خونه … کتش رو از روی تخت چنگ می زنه که عصبی میگم : تا باز از یادت برم و این بار قطعا ببرنم ؟! عصبی صدا بلند میکنه : گه می خورن …

کسری به اتاق میاد : چتونه عینه سگ و گربه می افتین به جون هم ؟ الان وقت دعواس ؟ … از کنار مسیح می گذرم و از اتاق بیرون میرم … هر دوی اونا هم بیرون میان و همه با هول سوار آسانسور میشیم و مسیح اخمو مونده … کسری میگه : ـ مسیح نریم اونجا توام هوار شی سر ساره … مسیح محل نمیده و اخمو به من میگه : ببند دکمه های اون وامونده رو ! پوفی میکشم و کلافه دکمه های مانتوم رو می بندم و مسیح فهمیده از دستش دلخورم … این بار ساغر میگه : مسیح به خدا با نادر دعوا کردی این پرونده هم میاد روی قبلی پارتی هم نمی تونه کاری کنه براتا …. مسیح صدا بلند میکنه و صداش توی آسانسور می پیچه : دِهَههه …. ببندین دیگه .. گه زده سر تا پای زندگیمو برم اونجا بگم اومدم عیادت ؟! … بغض میکنم … رومو برمیگردونم و سمت در آسانسور نگاه می کنم …

از توی آینه ی کار شده روی در آسانسور می بینمش که به من نگاه می کنه و محل نمیدم … مسیح می گه به زندگیش گه زده شده و نتیجه ی رفتن ساره و نبودنش … اومدن من به زندگی مسیحه … مسیح ناراضیه ؟ … معلومه که هست و حالا از بد شدن زندگیش داره حرف می زنه … در باز میشه و بیرون میایم … کسری و مسیح جلو میشینن و منو ساغرم عقب سوار میشیم … از پنجره بیرون رو نگاه میکنم … وزنه های نگاه گاه و بی گاه مسیح از توی آینه روی شونه هام رو حس میکنم … هربار که می خوام با تورج حرف بزنم نمی شه … هربار که می خوام از کسری بخوام که گوشیش رو بده نمی شه … نمی تونم به مسیح بگم و مسیح حتی ندیده از تورج کینه به دل داره … خودش گفته داغ عزیزم رو به دلم می ذاره … مسیح حتی هیچوقت به من اجازه نداده از تورج باهاش حرف بزنم … از این که اون برادرمه و مسیح زیادی بی انصافه …

تورج برادرمه ؟ … تورج کیه اصلا ؟ … پشت تلفنی که به خونه مامان ماهی اینا می زنه از فروختن دخترشون حرف میزنه و تورج به جز من و آسو هیچ جنس مونثی توی زندگیش نیست …. منظورش منم ؟ … آدم دزدای اون شب خونه ی مسیح از طرف کی بودن ؟ … سرم درد می گیره … دلم درد می کنه … اعصابم قاطی کرده و دلم از مسیح دلخوره ! … چرا امشب این همه مسخره س ؟ روی ترمز میزنه و تابلوی کلانتری توی ذوق میزنه … همه پیاده میشیم و اول از همه مسیح داخل میره … بی اراده دست ساغر رو می گیرم … من خاطره ی خوشی از کلانتری اومدنم ندارم ! امشب ، این کلانتری کمی خلوت تره … سر و صدا و دعوا و بحث هست … اما خلوت تره … یاشار تا ما رو می بینه از صندلی بلند میشه و مسیح هنوز از راه نرسیده می پرسه : کو اهورا ؟ … چی شده ؟ … کجا ساره رو دیده ؟ یاشار ـ دیوث خیلی وقته می ره سراغ اهورا …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
مسیح بیخیال روی مبل می شینه و میگه : تو خونه ی خودمم آرامش ندارم ! کسری محل نمیده ، جلو میاد و کنار من میشینه دیگه حرف زدن با مامان ماهی با تو دیگه ... ـ با من ؟؟! کسری ـ نه په ... با عمه م.... من رو تو حساب باز کردما ! مسیح ـ بیخود کردی باز کردی ... قرض الحسنه س مگه ؟ ... رو به کسری ـ چی بگم بهش آخه ؟ کسری ـ بگو دختر خوبیه و تو حس میکنی من ازش خوشم میاد ... بذار اول بفهمیم کلا به ساغر چه حسی داره ! بین گفته هامون صدای زنگ تلفن بلند میشه ... همه به گوشی نگاه میکنیم .. ساغر ـ وااا ، یک نیمه شب کیه که زنگ میزنه ؟ .. مسیح گوشی رو برمی داره و اخمو میگه : بله ... الو ... یاشار درست بنال ببینم چی زر می زنی ... کی ؟؟!؟! ... کدوم بیمارستان ؟ ... خب خب ... گوشی رو روی دستگاه می ذاره ...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    حرارت تنت
  • نویسنده
    کوثر شاهینی فر
  • صفحات
    506
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4860 نوشته
  • 544 محصول
  • 366 کامنت
  • 1501 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
hacklink |
casino siteleri |
en iyi bahis siteleri |
casino siteleri |
casinolevant |
deneme bonusu |
casinolevant |