میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان عسل pdf از مرتضی مودب پور با لینک مستقیم

دانلود رمان عسل از مرتضی مودب پور با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

از وقتی خیلی کوچیک بودم، همیشه دوست داشتم خاطرات روزانه‌م رو بنویسم. ولی هیچ‌وقت جدی دنبالش نرفتم… شاید این بار بتونم بهش عمل کنم. امروز اول مهره… و روز تولد منه! هفده سالم می‌شه، ولی انگار فقط خودم می‌دونم. بابا با نگاه غمگینی روی مبل نشسته و زل زده به مامان. مامان، با لبخند آرومی که انگار نشونه‌ی رضایته، توی خونه می‌چرخه تا چیزی رو برای رفتن جا نذاره… و من؟ دلم گرفته، خیلی گرفته… بیشتر از همیشه.

خلاصه رمان عسل

دختر دیوانه ، کجا بودی؟ پدرت آمد و به خودش اجازه داد هر چه می خواهد به من بگوید و من فقط به خاطر تو جوابش را ندادم . نگاهی به چهره ی در هم شکسته ام انداخت و گفت : کجا بودی عسل؟ این چه قیافه ای است؟ از رفتن پیش بردیا و ازدواج او چه می گفتم ؟ که با گفتن آن فقط خود را بی ارزش تر می کردم . – فاخته تو از امید خبر نداری؟ – از دست او هم شاکی ام ، چند باری سراغ تو را از من گرفت ، خیلی لاغر و رنگ پریده شده بود . نمی دانم چرا با شنیدن این حرف به جای اندوه لبخندی بر لبم نقش بست . – آخر چرا آنقدر اذیتش می کنی عسل؟ حتما گناه کرده که دوستت دارد . – حماقت نکن فاخته او مرا دوست ندارد ، او عاشق خانم معین است و بس . این وسط من چیزی نیستم غیر از یک مزاحم ، غیر از کسی که همه به حالش ترحم می کنند . فاخته نگاه از من برگرفت.

و گفت : خیلی خودخواهی عسل ، تو رفتی و حتی به او فرصت انتخاب ندادی ، اما او انتخابش را کرد . به فاخته نگاه کردم ، انگار در آن سه هفته اتفاق های مهمی افتاده که فاخته هم از آن ها بی خبر نبود . – این طوری نگاهم نکن عسل ، من هیچ چیز نمی دانم ، اگر هم بدانم به تو نمی گویم . وقت آن رسیده که بروی و از امید معذرت بخواهی . حرف های فاخته مرا عصبی می کرد ، چرا نمی فهمید رفتن من از آن خانه به معنای جدائی و پایان همه چیز بود . حالا بروم و بگویم سلام امید من برگشتم ، لطفا دوباره تحملم کن !می خواستم ترکش کنم که روی کاغذ نشانی ای نوشت و گفت : منطقی ترین کار این است که بروی و با خانم معین حرف بزنی . – نشانی او را از کجا می دانی ، از خانم اسدی گرفته ای ؟ پوزخندی زد و گفت : نه او هیچ نشانی دقیقی از خودش به خانم اسدی نداده است.

اما یک روز که برادرم فرخ به دنبال من آمده ، او را دیده و تعقیبش کرده بود ، وقتی مادرم به دیدنش رفت ، خیلی زود فهمید که او نامزد دارد . می دانی که نامزدش چه کسی است ! حالا هم به جای هر کاری به دیدنش برو . – می خواهی با دستان خودش مرا خفه کند؟ بگوید عسلم خیلی ممنون که امیدم را از من گرفتی ! – از کجا می دانی که همه چیز را می داند؟ می توانی بروی و بگویی دلت برایش تنگ شده. حرف های احمقانه ی او آنقدر عصبی ام کردم که بی اختیار گریستم ، اصلا چه فرقی می کرد بداند یا نه؟ مهم این است که من از این بازی بیرون رفتم ، مثل یک مهره ی شطرنج که دیگر هیچ سهمی از این بازی ندارد . – شانس خود را از دست نده عسل . من که می دانم چقدر امید را دوست داری ، برو و با خانم معین حرف بزن ، فقط این گونه می توانی از احساس واقعی او با خبر شوی و بفهمی از همه چیز خبر دارد یا نه !

از جای بلند شده و کاغذ را در دست فشردم ، اگر حتی لحظه ای دیگر آن جا مانده و حرف های فاخته را می شنیدم ، بی شک در زیر ضربات مشت من می مرد . بی پناه و خسته در خیابان ها قدم می زدم ، نمی خواستم به تاریکی هوا فکر کنم … به مزاحمت های خیابانی… به اینکه هم چون دختر کبریت فروش در آن هوای سرد و برفی یخ بزنم . فکری ناگهانی به ذهنم رسید و من سوار ماشین دربستی شدم ، نمی دانم مادر بزرگ مرا می پذیرفت یا نه؟ ساعت های طولانی در راه بودم و از شیشه ی ماشین به خیابان خیره گشتم . وقتی در زدم و در را برایم باز کرد ، از دیدن من شگفت زده شد . – من زیاد مزاحمت نمی شوم ، فقط چند روز… با گوشه ی روسری اشک چشمانش را پاک کرد و گفت : بیا تو عسل. برایم عصرانه حاضر کرد و من به اتاق خالی خیره شدم ، عجب زندگی محقری داشت.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
از وقتی خیلی کوچیک بودم، همیشه دوست داشتم خاطرات روزانه‌م رو بنویسم. ولی هیچ‌وقت جدی دنبالش نرفتم... شاید این بار بتونم بهش عمل کنم. امروز اول مهره... و روز تولد منه! هفده سالم می‌شه، ولی انگار فقط خودم می‌دونم. بابا با نگاه غمگینی روی مبل نشسته و زل زده به مامان. مامان، با لبخند آرومی که انگار نشونه‌ی رضایته، توی خونه می‌چرخه تا چیزی رو برای رفتن جا نذاره... و من؟ دلم گرفته، خیلی گرفته... بیشتر از همیشه.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    عسل
  • نویسنده
    مرتضی مودب پور
  • صفحات
    515
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4860 نوشته
  • 544 محصول
  • 366 کامنت
  • 1501 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
hacklink |
casino siteleri |
en iyi bahis siteleri |
casino siteleri |
casinolevant |
deneme bonusu |
casinolevant |