میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان پرتو pdf از مرضیه مقدمی با لینک مستقیم

دانلود رمان پرتو از مرضیه مقدمی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

پرتو، دختری ساده از طبقه‌ای که همیشه ساکت مانده‌اند؛ خدمتکار یکی از آن عمارت‌های پرابهت که از بیرون باشکوه‌اند و از درون، پر از زخم و رازی پنهان. سرنوشت، بی‌اجازه تصمیم می‌گیرد: او باید با پسر زخم‌خورده‌ی عمارت ازدواج کند. مردی که در گذشته‌اش، خیانت مثل خنجری پشت قلبش نشسته. او به هیچ زنی اعتماد ندارد. و پرتو؟ فقط یک خدمتکار است… یا شاید کلید آرامش یک روح شکسته. آیا میان اجبار، می‌شود عشق را پیدا کرد؟ آیا در دل یک ازدواج ناخواسته، جایی برای التیام هست؟

خلاصه رمان پرتو

انگار نگاه گیجم رو دید که با تعجب گفت: از کاری که کردی چیزی یادت نمیاد؟ احساس می‌کردم الانه که دو تا شاخ بزرگ رو سرم سبز بشه یعنی چی مگه من چی کار کردم؟ دیگه کم کم خودمم داشتم به خودم شک میکردم که مریم جون با لحنی که محبت ازتک تک کلماتش چکه می‌کرد گفت: قربونش برم، مثل اینکه کیارمینم برای برداشتن نقشه هاش بر می‌گردوه خونه. وقتی می‌خواسته سوار ماشین بشه، صدای گریه یه نفر رو میشنوه جلوتر میاد میبینه که تو در حالی که گریه می‌کنی و از خدا گله و شکایت میکنی چاقو گذاشتی رو شاهرگت و میخواستی خود کشی کنی که کیارمینم از پشت هلت میده و تو سرت به زمین میخوره و ظاهرا بی‌هوش میشی کیارمین هم زنگ زد و من رو خبر کرد. وقتی رسیدم خونه دکتر بالا سرت بود…چرا این کار رو کردی؟ مگه نمی‌دونی تو برای من و فرهاد مثل دختر از دست رفتمونی؟

میخواستی داغ کیانام یه بار دیگه تکرار بشه؟ و دوباره میزنه زیر گریه… تک تک سلول‌ها ی بدنم پر از تنفر شد. تب تنم نشون از خشمم بود. چطور تونسته بود این طور ناعادلانه من رو گناهکار جلوه بده و خودش رو نه تنها که گناهکار نکرده بود بلکه نقش قهرمان داستان رو به خودش اختصاص داده بود. بغضم گرفت. دلم می‌خواست بشینم کف اتاق و زار زار به حال خودم گریه کنم. خدایا چرا؟ مگه من چی کار کردم؟ به تاوان کدوم گناه نکرده دارم این طور مجازات میشم؟ خدایا خستم. خدایا نمی‌خوام جلوی بنده هات از ناتوانی و ضعف زانو بزنم. خدایا مگه نمیگن تو بزرگ و توانایی؟ پس یه کاری بکن. بزرگیت رو یه جوری بهم ثابت کن. خدایا کفر نمی‌گم اما حقه؟ یکی مثل من که از بچگی بدون محبتی از جنس مادر، دست نوازشی از جنس پدر، تکیه گاهی از جنس برادر و همدمی ازجنس خواهر بزرگ شده باید این طور زندگی کنه.

اما دختر ی مثل مهناز که تو زندگیش همه چی داشته باید این طور پشت پا بزنه به خوشبختی و طعم عشقی که می‌تونه با همسرش تجربش کنه وبا یه تیکه آشغالی مثل احمد در ارتباط باشه که ته داستان من کتک بخورم، تحقیر بشم، شخصیتم خورد بشه و حتی معلوم نباشه مهناز خانوم کجاست و چه جوری خوشه! کیارمین: تصمیم گرفتم قید رفتن به شرکت رو بزنم هر چند رفتنم هم فایده‌ای نداشت چون با این جنگ اعصاب نمی‌تونستم رو نقشه‌ها تمرکز کنم و قطعا گند میزم به زحمات چند سال از زندگیم. به سمت حیاط عمارت راه افتادم تا کمی قدم بزنم که با دیدن جسم نیمه جون پرتو به اون سمت دویدم. رنگش سفید شده بود و نصف صورتش از خونریزی سرخ رنگ شده بود. یک دستم رو زیر سرش گذاشتم و اون یکی دستم رو دور کمرش حلقه کردم و به طرف عمارت رفتم.

از سرمای تنش وحشت کردم قدمام رو تند‌تر کردم و خودم و به عمارت رسوندم. در رو بازکردم و پرتو رو روی کاناپه خوابوندم به اتاق رفتم و گوشیم رو برداشتم و تو لحظه ی آخر رو تختی به هم ریخته تو چشمم اومد. اما بدون توجه از اتاق بیرون زدم و اول با آقای زند پزشک خانوادگیمون تماس گرفتم تا خودش رو زود‌تر برسونه و بعد از اون هم با مامان تماس گرفتم. روی کاناپه نشستم و با نگرانی و عذاب وجدان شدید به صورت پرتو خیره شدم. جالا اصل داستان مونده این که چه توضیحی به بقیه بدم. بیست دقیقه‌ای گذشت که اول آقای زند و چند دقیقه بعد هم مامان هراسان داخل شد. داستانی که تو لحظه ساخته بودم رو برای مامان تعریف کردم و به کتابخونه پناه بردم. می‌دونستم دارم در حق اون دختر بی‌چاره ظلم میکنم اما سنگدل شده بودم و هیچ چیز به جز خودم به چشمم نمی‌سومد.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
پرتو، دختری ساده از طبقه‌ای که همیشه ساکت مانده‌اند؛ خدمتکار یکی از آن عمارت‌های پرابهت که از بیرون باشکوه‌اند و از درون، پر از زخم و رازی پنهان. سرنوشت، بی‌اجازه تصمیم می‌گیرد: او باید با پسر زخم‌خورده‌ی عمارت ازدواج کند. مردی که در گذشته‌اش، خیانت مثل خنجری پشت قلبش نشسته. او به هیچ زنی اعتماد ندارد. و پرتو؟ فقط یک خدمتکار است... یا شاید کلید آرامش یک روح شکسته. آیا میان اجبار، می‌شود عشق را پیدا کرد؟ آیا در دل یک ازدواج ناخواسته، جایی برای التیام هست؟
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4798 نوشته
  • 527 محصول
  • 366 کامنت
  • 1257 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.