میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
رمان سایکوپت pdf از مینا عباسی با لینک مستقیم

دانلود رمان سایکوپت از مینا عباسی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

کجا را باید بگویم؟ از کدام بخش جانم که هنوز ناله می‌کشد؟ آیا اصلاً چیزی برای گفتن باقی مانده است؟ فقط یک اشتباه… تنها یک لحظه، کافی بود تا زندگی‌ام از هم بپاشد. آیندهام، امیدم، همه چیز را از دست دادم. اگر فقط کمی بیشتر تأمل کرده بودم، شاید الان زنده بودم…  روحم زخمی‌ست؛ زخمی که نه ترمیم می‌شود، نه التیام می‌یابد… هر لحظه بیشتر از قبل، در خودش فرو می‌رود.

خلاصه رمان سایکوپت

فاطمه، خواهرش همانطور که لبخند میزد گفت: – ما که میایم، تو نیستی. افرا: نخیر، انگار یه چیزی هم بدهکار شدیم! فاطمه: برو تو دختر ،کم سر به سر من بذار. افرا رو به شوهرخواهرش گفت: – خوبید آقا مهران؟ مهران، شوهرخواهرش با مهربانی گفت: – ممنون افراجان. تو خوبی؟ خسته نباشی. افرا: الحمدلله، من هم خوبم. بفرمایید. فاطمه: اگه در رو باز کنی چشم، میفرماییم. افرا خندید و در را با کلیدی که همیشه به همراه داشت، باز کرد و همگی وارد خانه شدند. از پشت به فاطمه و مهران نگاه میکرد که عاشقانه به سمت خانه میروند. هیچوقت یادش نمیرفت آن روزی که مهران به نمایشگاه فاطمه آمده بود تا تابلویی بخرد و هر دو در یک نگاه یک دل نه صد دل عاشق یکدیگر شده بودند. چند روز بعد، خبر آمدن خواستگار به خانه شان آمد. فاطمه با فریاد میگفت که نمیخواهد از اینکه ازدواج کند و قصد ازدواج ندارد.

ولی وقتی مهران همراه خانوادهاش آمد، همان روز اول جواب بله را داد. البته بماند که خانواده هایشان چهقدر تعجب کرده بودند. بیخیال فکر کردن شد و به سمت خانه رفت. با دیدن مادرش، تمام غمهایش دود شد و رفت به هوا و به سمتش رفت و با در آغوش کشیدنش، لبخندی زد و گفت: – خوبی فدات بشم؟ مادرش : خوبم عزیزم. تو خوبی؟ خسته نباشی. افرا: من هم خوبم. فاطمه آرام ضربه ای به شانه اش زد و گفت: – وای- وای ببین چه خلوت کرده با مامانش. این مامانخانوم رو به ما هم قرض میدی؟ افرا خندید و گفت: – نه نمیدم. مامان خودمه! فاطمه: برو کنار ورپریده! با خنده از مادرش جدا شد و فاطمه مادرش را در آغوش کشید. صدای پدرشان که میخندید، آمد: – به- به، ببین چه خبره! من که باباشونم اینقدر تحویل نمیگیرن که مادرشون رو تحویل میگیرن. همگی خندیدند و نشستند.

نگاه افرا درخانه میچرخید که پدرش گفت: – دنبال چی میگردی؟ افرا: فرید… فرید کجاست؟ پدرش: تا اونجا که من میدونم با نفس بیرونن. افرا: با نفس؟ چرا؟ پدرش: رفتن بیرون دیگه. دختر چرا میترسی؟! افرا: آهان، حواسم نبود. آنقدر فکرش مشغول آن سفر بود که نمیدانست چه میگوید. حتی یادش رفته بود که برادرش نامزد کرده است و همراه نامزدش بیرون است. واقعاً میترسید از آن سفر لعنتی! سعی کرد به اتفافات دیگر فکر نکند و به خودش و خانوادهاش فکر کند و همراه آنها باشد. به سمت خانه ی مهدیه رفت و در را زد. مادر مهدیه را دید که گوشهای ایستاده بود و به او نگاه میکرد و برادرش در را باز کرد. با خنده گفت: – خوبی کوچولو؟ مهدی، برادر مهدیه اخمی کرد و گفت: – خودت کوچولویی! افرا خندهای کرد و لپش را کشید و داخل رفت. با مادر مهدیه سلام و احوالپرسی کرد و رفت به اتاق مهدیه.

با دیدنش، بغلش کرد و گفت: – چهطوری عروس خانم؟ مهدیه: وای استرس دارم. کمتر از دو ماه مونده به عروسیمون. افرا: خیلی خب بابا، عروسیه دیگه. مهدیه: واسه تو عروسیه بیشعور واسه من بحث یه عمر زندگیه. افرا: بالاخره اون روز هم میگذره و میره. مهدیه: ولی میترسم افرا. افرا: از چی؟ مهدیه : از کارهایی که باید انجام بدم. فکر کن صبح به صبح پا بشم صبحونه درست کنم، بعد لباس اتو کنم، بعد شام درست کنم، ناهار درست کنم. باور کن من هیچکدوم از اینها رو بلد نیستم. افرا خندید و گفت: – تو دیوونه ای؟ یاد میگیری خب. مهدیه چشم غرهای رفت و گفت: – لعنتی من توی این بیست و هفت سال یاد نگرفتم، الآن چطوری یاد بگیرم؟ افرا: هرچیزی تایم خاص خودش رو داره خب! مثلاً مگه من بلدم؟ من محض رضای خدا یه تخم مرغ بلد نیستم درست کنم. اون هم درست میکنم میسوزه.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
کجا را باید بگویم؟ از کدام بخش جانم که هنوز ناله می‌کشد؟ آیا اصلاً چیزی برای گفتن باقی مانده است؟ فقط یک اشتباه… تنها یک لحظه، کافی بود تا زندگی‌ام از هم بپاشد. آیندهام، امیدم، همه چیز را از دست دادم. اگر فقط کمی بیشتر تأمل کرده بودم، شاید الان زنده بودم…  روحم زخمی‌ست؛ زخمی که نه ترمیم می‌شود، نه التیام می‌یابد… هر لحظه بیشتر از قبل، در خودش فرو می‌رود.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    سایکوپت
  • نویسنده
    مینا عباسی
  • صفحات
    267
خرید کتاب
50,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • 50,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4773 نوشته
  • 511 محصول
  • 366 کامنت
  • 1189 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.