میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
رمان حاکم pdf از فرشته تات شهدوست با لینک مستقیم

دانلود رمان حاکم از فرشته تات شهدوست با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

چهار خال… و تو حاکم این بازی بودی. دل را بی‌تأمل وسط کشیدی، غافل از آنکه من، بی‌رحمانه سیاه‌برگ‌هایت را می‌زنم. اکنون که بازی به لبه‌ی مرز رسیده، وقت آن است… دل‌هایت را بریز!

خلاصه رمان حاکم

حالا نوبت فریده بود که او را بسوزاند به پاس آتشی که به پا کرده بود. نیشخندی روی لب زد و :گفت معلومه !خواهر از همون وقتی که رفتیم خواستگاری پریزاد ساز مخالف .زد تا اینکه دیشب رسما با یاشار گلاویز شـ من اونجا نبودم ولی بعد از یاشار شنیدم که امیر بهادر تهدیدش کرده دور پریزاد ا خط بکشه وگرنه به بلایی سرش .میاره واه واه بلا به .دور پسره ی ناخلف جز زور و تهدید کار دیگه هم بلده؟ صورت فخر السادات سرخ شده بود باورش نمیشد چیزی که میشنود حقیقت داشته باشد! فریده با خوشحالی داشت از آب گل آلود ماهی صید میکرد. رو به حاج صادق که در فکر فرو رفته و نگاهش به میز وسط سالن بود کرد ر گفت: امیربهادر رو دیگه هیچ جوری نمیشه کنترلش کرد خان داداش. باید به فکری واسه اش بکنی تا دیروز داشت آبرومونو تو کوچه و محله به باد میداد از امروز شده بلای جون پسر من و این دختر طفل معصوم!

مگه میشه با زور و تهدید و قلدر بازی زن گرفت؟ از خدا نمیترسه این پسر؟ و ساکت شد و دست به سینه اخمهایش را جمع کرد و نگاهش را در هال چرخاند. پریزاد می لرزید و پریچهر با گرفتن دستش سعی داشت جلوی زبان او را بگیرد که مبادا میان آن معرکه باز شود و چیزی بگوید. در اینصورت وضع بدتر از اینها میشد. نخر السادات به یکباره با آن جثه ی سنگین بلند شد و به بهانه ی اینکه هوای سالن گرفته است و فشارش بالا رفته همراه دخترش از هال بیرون رفت. وحید هم به مراتب ابروهایش را جمع کرده و پکر بود. چیزی که بود احترام حاج صادق را نگه میداشت و حرفی نمیزد. او هم در این جمع عجیب و غریب به خودخوری روی آورده بود. اگر پریچهر همان صبح جلویش را نگرفته بود الان تهران بودند و دیگر در این جمع سنگین و حراف حضور نداشتند. حاج صادق از روی مبل بلند شد.

همه مات و مبهوت مانده و نگاهش میکردند که کاملا جدی با تن صدای سنگین و گرفته ای رو به پریزاد کرد و :گفت دخترم یه چند لحظه بیا بیرون کارت دارم پریزاد متعجب و پریشان نگاهش کرد. حاج صادق از هال بیرون رفت پریزاد به پدرش نگاه کرد با اینکه قلبا راضی نبود ولی به اجبار سری تکان داد و گفت برو پریزاد آب دهانش را فرو داد و از کنار مادرش بلند شد. همه ی نگاه ها روی او بود ياشار مضطرب بود و فریده هم دست کمی از او نداشت. یاشار با خود میگفت که اگر پریزاد از احساسش به حاج صادق چیزی بگوید چه میشود؟! تسبیح را میان انگشتانش غلتاند. نفسش را سنگین از سینه بیرون داد. لحنش پدرانه اما جدی بود خواستم بیای اینجا چون دل و زبون اونایی که تو نشستن یکی نیست و نمیشینه به دلم اما میخوام تو راست و حسینی همه چی این جماعت رو بریزی رو دایره و بگی قضیه چیه؟!

باشه دخترم از هیچی هم نمی خواد بترسی هر حرفی که بزنی همینجا بین خودمون چال میشه. نیم نگاهی به صورت گلگون دخترک انداخت و دانه های عقیق و درخشان پریزاد سر بلند کرد و به صورتِ حاج صادق با آن ابهتی که در چشمانش خوابیده بود نگاه کرد. گوشه ی لبش را از داخل گزید و سر تکان داد: چشم نفس عمیق کشید نگاهش به صورت مضطرب پریزاد بود. یک تای ابرویش را بالا انداخت که اینطور! کی بهش گفتی؟! پریزاد زیر چشمی نگاهی به او انداخت و زمزمه کرد: همون دیشب … وقتی که… دیگر ادامه نداد و به ناچار سکوت کرد. فکر میکرد زیاده روی می.کند با یک جمله اضافه تر به راحتی دست دلش رو می شد. با خود می گفت که چه اشکالی دارد؟ حاج صادق که سرما و گرما چشیده روزگار بود و خم و چم هر کاری را حتی از صدا و نگاه مخاطبش میخواند.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
چهار خال... و تو حاکم این بازی بودی. دل را بی‌تأمل وسط کشیدی، غافل از آنکه من، بی‌رحمانه سیاه‌برگ‌هایت را می‌زنم. اکنون که بازی به لبه‌ی مرز رسیده، وقت آن است... دل‌هایت را بریز!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    حاکم
  • نویسنده
    فرشته تات شهدوست
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4750 نوشته
  • 492 محصول
  • 366 کامنت
  • 1162 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.