پست های ویژه
دانلود رمان تاج بلورین از شادی موسوی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ملکه بودن، تقدیر من بود… نه انتخابم. من فرق داشتم، بیشتر از آن چیزی بودم که میشد، بیشتر از پوسته‌ای که برایم تراشیده بود. و همین «بیشتر بودن»، جرم من شد. مرا محاکمه کردند. به جرم تفاوت. حکمش تلخ بود؛ طرد شدن. از خودم، از آن‌ها، از جهانی که برای من وجود ندارد. تسلیم شدم. سر خم کردم. و صدای خرد شدن تاج، آوایی شد از یک شکستِ ناخواسته. تاجی که سال ها بر سرم بود، اما هرگز مال من نبود.
کفش های پاشنه بلندم را از پا می کنم و روی تختش شیرجه می زنم مشتی تخمه کدو از کاسه ی مقابلش برمی دارم. و همانطور که خیره به سریالش بود می گوید پسره هم رئیسشه هم ازش خواسته نقش نامزدشو جلوی مادرش اینا بازی کنه هم می خواد بهش شنا یاد بده چجوری بعضيا انقدر خوش شانس به دنیا میان؟ بازوهای پسره رو ببین به قهقهه میخندم و عزیز جان من با هفتاد و اندی سن به بازو های بازیگر بور سریال ترکی چشم دارد ! – عزیز تو محشری به خدا بعدم مگه همه چی به برو بازونه؟ پسره بوره خوشگله مرد نباید خوشگل باشه…
این اصلا جذاب نیست بهش میخوره پسر مامانی باشه قیافه مردونه نداره از سلیقه ت خوشم نیومد لب هایش را با کراهت ور می چیند و گوشه ی چشمانش جمع می شود. معلومه که خوشت نمیاد اگر میومد که تا الان بچه دومت بغل بود یادته نوه عمه مو؟ پسر به اون قشنگی لگد پروندی به بختت پسرای بور با احساس ترن بچه جان… مثل مردای دور ما زورگو و وحشی نیستن! به حرفش فکر میکنم و میبینم که غیر از شکیب تمام مردان خانواده ی ما اول زورگو بوده اند و بعد دست و پا در آورده اند اما منطق بی منطقش مرا به خنده می اندازد.
جوری بیانش کرد که نگار یک قانون تصویب شده بود که مردان بور با احساس ترند مردای با احساسو فقط تو همین فیلمای مزخرف ترکی پیدا می کنی عزیز جون… تو واقعیت همشون زورگو ان فقط شدتش فرق داره ! انگار که به او توهین کرده باشم نگاهش را از صفحه ی تلویزیونش میگیرد و به سمتم می چرخد لازمه یادآوری کنم که از همین فیلمای مزخرف ترکی زبان سومتو انتخاب کردی آتیش پاره؟ سرم به عقب پرتاب میشود و از خنده منفجر می شوم. دستانم را از بغل دور شانه اش می اندازم و به خودم فشارش می دهم. بی نهایت دلتنگ این لحظات بودم.
مدت ها بود این طور بی دغدغه کنارش ننشسته و گپ نزده بودیم ! راست می.گفت آن زمانها که به هر دری می زدم تا با قوانین سفت و سخت این خانواده مقابله کنم آن وقت هایی که از هر راهی میشد که ساز مخالف بزنم و آن زمان هایی که یاغی ترین عضو این خاندان بودم وقتی به من گفتند که باید زبانی غیر از انگلیسی- انتخاب کنم و معلم سرخانه آن را کنار انگلیسی به من آموزش دهد، من سر به هوا تر از آن بودم که یک جا بنشینم و زبان یاد بگیرم. برای عاصی کردنشان زمان انتخاب که رسیده بود یک نگاه به تلویزیونی که عزیز مشغول دیدن فیلم ترکی بود.
کردم و گفتم که میخواهم زبان سومم ترکی باشد ! خسرو خان عاصی شده کوتاه آمد . مهرو و شکیب فرانسوی را یاد گرفتند و من زبان ترکی حتی برای انتخاب سازی که باید یاد می گرفتیم هم من جانشان را به لب رساندم. مهرو ویالون سل میزد و شکیب پیانو را انتخاب کرد و من چون می دانستم که خسرو خان فلوت زدن را شایسته ی یک بانو نمی بیند فلوت را انتخاب کردم ! مادرم… مادر بیچاره ام همیشه جور این سازهای ناکوک و مخالف من را میکشید و پشت انتخاب های سبک سرانه و لجوجانه ام می ایستاد و از خسرو خان می خواست تا بیشتر از این به من فشار نیاورد.
