میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان اولین مرگ pdf از مبینا حاج سعید با لینک مستقیم

دانلود رمان اولین مرگ از مبینا حاج سعید با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

سرگرد ماهر از نیروی انتظامی، در یک تصادف ظاهراً غیرعمد کشته می‌شود؛ این چیزی است که دیگران فکر می‌کنند، اما واقعیت فراتر از آن است. سرگردی که دیروز از دنیا رفته بود، امروز به عنوان رئیس باندی مخفی به میدان بازگشته و اهداف بزرگی در سر دارد، اما… سخنی از نویسنده: این رمان سرشار از پیچیدگی‌ها و رازهایی است که به‌تدریج و با صبر حل خواهند شد. در طول مسیر همراه بمانید تا گره‌های این داستان تا پایان باز شوند.

خلاصه رمان اولین مرگ

بی تفاوت، مثل همیشه، از جام بلند شدم و میز رو ترک کردم. آدریان، رایان و نیاز هم با من و سیاوش وارد باند شدن. الان تقریبا سه سال از روزی که این باند رو افتتاح کردیم میگذره؛ سه ساله که نتونستم خونوادم رو ببینم. دلم خیلی براشون تنگ شده! هنوزهم خاطره ی روز آخر توی ذهنم روی ریپیت میره. کاش جور دیگه ای این ماموریت شروع میشد! کنار نیاز و سیاوش روی صندلی نشستم. میز ما دورتر از جمعیت بود و بالای سالن قرار داشت. هیچ میز دیگه ای اون نزدیکی نبود. سیاوش مثل همیشه لپ تاپش جلوش بود و تند- تند تایپ میکرد.

هیچوقت نتونستم بفهمم با اون لپتاپ لعنتی دقیقا چیکار میکنه! با زنگ خوردن گوشیای که توی گوشم گذاشته بودم، لیوان آب آلبالو رو روی میز گذاشتم و تماس رو با دکمه ی پشتش فعال وصل کردم. صدای سرگرد نجفی رو شنیدم. – سرگرد یه نفر داره سعی میکنه وارد انبار بشه! اخمی کردم و وقتی متوجه شدم منظورش چیه، با بهت سمت سیاوش برگشتم که اون هم همزمان با من، سرش رو بلند کرد. لب باز کرد و با تردید گفت: – یکی داره میره تو انبار! آب دهنم رو قورت دادم و خطاب به سرگرد که پشت سیستم بود، گفتم: – الان رسیدگی میکنم.

دکمه ی ایرپاد رو دوبار فشردم که به آدریان وصل شدم. زیر لب گفتم: – آدریان! آدریان، فوریه؛ جواب بده! کمی بعد صداش رو از بین همهمه شنیدم. – چیشده؟ در حالی که سمت حیاط پا تند میکردم، گفتم: – یه نفر داره میره تو انبار. مگه اون خراب شده نگهبان نداره؟! مگه چند بار نگفتم امنیت رو ببرید بالا؟ – الان خودم میرم. بیتوجه به حرفش، در ورودی عمارت رو باز کردم، پله ها رو طی کردم و چشم هام رو در برابر تاریکی ریز کردم. چراغ های زیادی داخل باغ و روی دیوارها گذاشته شده بودن اما به دلیل درخت های بزرگ و پهنی که شاخه هاشون به هر سو کشیده میشدن، باز هم تاریکی پیروز میشد.

کمی بعد، به انبار رسیدم و پشت دیوار مخفی شدم. یه نفر که سر تا پا مشکی بود، داشت روی قفل در کار میکرد و محافظ ها هم بیهوش، روی زمین افتاده بودن. واسم عجیب بود این که اینقدر ساده و بیسروصدا تونسته بیهوششون کنه. استعدادش رو تشویق کردم. اون همه هرکول رو توی سه سوت و جوری که کسی نفهمیده بیهوش کرده؛ استعداده دیگه! تکخند تمسخر آمیزی زدم، آروم بهش نزدیگ شدم، با آرنجم به گردنش کوبیدم، همزمان با پام به پشت ساق پاش ضربه زدم و دستش رو به سمت پشت چرخوندم که گیم آور شد. البته استعداد من حرف اول رو میزنه!

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
سرگرد ماهر از نیروی انتظامی، در یک تصادف ظاهراً غیرعمد کشته می‌شود؛ این چیزی است که دیگران فکر می‌کنند، اما واقعیت فراتر از آن است. سرگردی که دیروز از دنیا رفته بود، امروز به عنوان رئیس باندی مخفی به میدان بازگشته و اهداف بزرگی در سر دارد، اما... سخنی از نویسنده: این رمان سرشار از پیچیدگی‌ها و رازهایی است که به‌تدریج و با صبر حل خواهند شد. در طول مسیر همراه بمانید تا گره‌های این داستان تا پایان باز شوند.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    اولین مرگ
  • نویسنده
    مبینا حاج سعید
  • صفحات
    747
خرید کتاب
55,000 تومان
دانلود بلافاصله بعد از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • 55,000 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4726 نوشته
  • 494 محصول
  • 367 کامنت
  • 1151 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.