آخرین ویرایش رمان ایرسای وجودم اثر معصومه نوروزی فایل PDF رایگان (ویرایش جدید) – سازگار با گوشی و تبلت + دانلود با لینک مستقیم
داستان درباره دختری به نام سئویل است که نامزدش او را در روز عروسیاش ترک کرده و بعد از آن شب، نیش کلام اطرافیان، او را به یک آدم منزوی و گوشهگیر تبدیل کرده است. او دو سال است که از خانه بیرون نرفته و روزبهروز پژمردهتر میشود. توجه: (ایرسا در این رمان به معنی رنگینکمانه و ایرسای وجودم نیز رنگدهنده و امید دهنده تعبیر کردم.
سئویل، عمو نادر از اتفاقی که برات افتاده گفت؛ نمیدونم الان باید چی بگم که قلب شکستت یه ذره تسکین پیدا کنه. نفس عمیقی کشیدم: – هیچی نمیخوام بشنوم! – ببین سئویل… . – گفتم که چیزی نمیخوام بشنوم، میشه تنهام بذاری؟ نگاهم را از کاوه گرفتم و مثل کودکی لجباز سمت دیگری چشم دوختم.
کاوه از جای خود بلند شد و به سمت در رفت. احساس کردم قبل باز کردن در، دوباره به سمتم چرخید و دوباره نگاهم کرد. ولی نگاه او روی من زیاد دوام نیاورد و سپس از اتاق خارج شد. پوزخندی روی لبم نقش بست! ببین سبحان با من چیکار کردی که کاوه صابری، پسری که همیشه سربه سرم میگذاشت و اذیتم میکرد الان برام دل میسوزنه و نگاهش پر از ترحمه!
یعنی اینقدر ترحمانگیز شدم؟ قطره های اشک با لجبازی تمام، از چشمانم پایین آمدند و صورتم را خیس کردند. سئویل رادمنش، تک دختر نادر رادمنش، چقدر ترحم انگیز شده بود. پتو را زیر دندان هایم گرفتم و محکم فشار دادم تا شاید لرزشی که به جانم افتاده بود تمام شود و قطره اشک هایی که قصد خشک شدن نداشتند خشک شوند، ولی اوضاعم بدتر شد.
قلبم بیشتر تیر کشید و صدای هق هق ام کل فضای اتاق را پر کرد. پرستاری که برای سر زدن به اتاقم آمده بود، با دیدن اوضاع من سمتم دوید و با نگرانی پرسید: – چیشده؟ ولی من اختیارم دست خودم نبود و رفته رفته گریه ام شدت میگرفت. حرف های سبحان مثل باران در ناودان، در گوشم زنگ خوردند.
«سئویل اگه روزی نباشی، من بدون تو میمیرم! خانوم خونم فقط تویی، سئویل دوست داشتنی من!» تمام بدنم یکباره لرزید و در پی آن جیغ های هیستریک کشیدم و با صدای بلندی داد زدم: – سبحان ازت متنفرم؛ حالم ازت به هم میخوره انشاءالله خبر مرگت رو بشنوم. با هق هق ادامه دادم: – ببین به چه روزی من رو انداختی که یه غریبه هم برام دل میسوزونه، ببین چقدر ترحم انگیزم کردی!