آخرین ویرایش رمان مجموعه استنتون [سه جلد] اثر تی ال سوان فایل PDF رایگان (ویرایش جدید) – سازگار با گوشی و تبلت + دانلود با لینک مستقیم
اون مثل یه مادهی شیمیایی میمونه که نمیتونی مجذوبش نشی. شهوانی، شیرین، و به طرز آزاردهندهای کامل بود وقتی که ۷ سال پیش ترکش کردم. بدنم، حسی که وقتی زیرم بود رو به یاد میاورد و دوباره اون رو میخواد. قلبم به یاد میآورد که چطوری شکسته و میخواد تا اونجا که ممکنه دورتر بشه. اما اون همه جا هست، منو آزار میده، شکنجهام میده، تمام دلایل منطقی رو نقض میکنه. من باید اون رو فراموش کنم، ادامه بدم و اون رو از قلب و ذهنم خارج کنم، اما برای انجامش باید برای اخرین بار اون رو داشته باشم. با یه بوسه شروع شد. ما هرگز نمیخواستیم عاشق شیم. اما من 17 سالم بودم و بی خیال و اون 19 ساله بود، زیبا و ممنوع. خانوادههامون هرگز قبول نمیکردن… و من برای نجات آیندهاش قلبش رو شکستم. حالا پسری که 7 سال پیش دوستش داشتم، مردیه که نمیتونم داشته باشم. اون به چیزی تبدیل شده که بدن من میخواد، قلب من میخواد… و نجابتم رو زیر سوال میبره.
وقتی از جاده برمیگردم و تا پله های جلوی خانه بالا میرم، بهشون دست تکان میدم. این گیج کننده است باید به خاطر داشته باشم که از اون بپرسم اینجا چیکار می کنند. بیرون جلوی در می ایستم و به ضربان قلبم گوش میدم. چرا اینقدر عصبی هستم؟ میدونم چرا—این اولین باریه که از زمان بزرگسالی در کنار والدینم با هم هستیم و این برام آزاردهنده است.
در رو باز میکنم و کامرون با صدای بلند غرش میکنه و منو تو بغلش میگیره. منو به آشپزخانه می کشه در حالی که من می خندم و به خانواده اعلام می کنه: «ببینید شیطون کیو گول زده که بیاد اینجا». مشت محکمی به دنده هاش می زنم. «شیطون منو گولم نزده».
منو رها کرد و چشمکی به من می زنه. میدونم که اون این کار رو برای شکستن یخ انجام داده – هنوز فکر می کنه که من و جاشوا داریم دعوا می کنیم. البته که درست فکر میکنه. نگاهی به اطراف می اندازم و مادر رو می بینم که در آشپزخانه در حال کار کردنه…. اون لبخند می زنه: «سلام، عشق. برو و برای همه یک نوشیدنی بریز». به بریج دستور میده و بریج چشماش رو به سمت من میچرخونه و من خنده ام رو خفه می کنم.
به حیاط پشتی نگاه می کنم و پدر رو می بینم که با جاشوا و ویلسون صحبت می کنه. بابا حرف میزنه و من نمی دونم چی می گه، اما پسرها رو میخکوب کرده. با تماشای تعاملشون لبخند می زنم. پدر علاقه عمیقی به پسرهای استنتون داره، خب کیه که دوست نداشته باشه. مؤدب، خوش قیافه و تحصیلکرده هستند. حس شوخ طبعی بالایی دارن.