میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
رمان گریگور و نشانگان رمزی

آخرین ویرایش رمان گریگور و نشانگان رمزی (جلد چهارم مجموعه‌ی تاریخ اعماق زمین) اثر سوزان کالینز فایل PDF رایگان (ویرایش جدید) – سازگار با گوشی و تبلت + دانلود با لینک مستقیم

در این جلد شاهد یکی دیگر از ماجراجویی‌های گریگور و سفرش به دنیای زیرزمین خواهید بود. هنوز چندماهی از بازگشت گریگور و بوتز از سفر قبلی نگذشته است، که البته مادرشان با آن‌ها بازنگشت و برای درمان بیماری طاعونش در دنیای زیرزمین ماند. خانواده گریگور مرتب جویای حال وی هستند. آن‌ها می‌دانند گریگور برای انجام نقشش به عنوان یک مبارز برای نجات دنیای زیرزمین باید به آنجا بازگردد …

مقدمه ای بر رمان گریگور و نشانگان رمزی

گریگور، لوکزا، آریز و آئورورا به سرعت به سمت آن صخره مسطح، رفتند. حمله آن‌ها تمام مارها را به حرکت درآورده بود. آن‌ها یک توده عظیم مار به هم گره خورده و در اندازه‌های مختلف بودند که فش فش کنان در هم می‌لولیدند. بعضی به باریکی مداد بودند و بعضی هم به بزرگی توپ بال خفاش‌ها. آن‌ها به قدری شبیه شاخ‌های تاک بودند که گریگور دهد… و چقدر سر برای دیدن وجود داشت. بریدن سر آن مار باعث تحریک کردن بقیه مارها شده بود. سر مارها را از هر طرف غار بیرون می‌زد، در حالی نیششان را بیرون می‌آوردند و دندان‌هایشان را نشان می‌دادند. گریگور بر ترسش غلبه کرد، دندان‌هایش را برهم فشرد و با شمشیرش به آن‌ها

حمله کرد. یاد توپ‌های خونی افتاد که قبلاً در ریگی‌لیا با آن‌ها آموزش دیده بود. حمله به مارها شبیه به آن بود. قبل از آن که توپ به تو بخورد باید آن را منهدم کنی. اگر نمی‌توانست ماری را با شمشیرش بکشد با مشعل دورش می‌کرد. گرچه فقط مارهای بزرگ بودند که می‌توانستند خودشان را به صخره برسانند، اما این تنها راهی بود که گریگور و لوکزا می‌توانستند برای عاجز کردن آن‌ها انجام دهند. وقتی مبارزه تمام شد. گریگور حس کرد که نیروی جنگجویی‌اش شروع به پخش شدن در بدنش کرده است، خوشحال بود که آدرنالین خونش بیشتر شده، حواسش قوی تر شده و بر غریزه‌اش غلبه کرده است. ریپرد حق داشت که می‌گفت

زمانی می‌رسد که گریگور از نعمت جنگجو بودن احساس رضایت خواهد کرد. شاید در مواجه با این پدیده بهتر شه ترس از تغییر شکل و با آگاهی کامل از واکنش‌هایش بجنگد. برای یک لحظه متوجه شد که آریز پشت سرش است و دارد می‌لرزد. خفاش‌ها به کلی بی‌کمک بودند. آن‌ها پشت به صخره گیراف بودند در حالی که نه می توانستند به آسمان فرار کنند و نه از پنجه‌هایشان برای جنگیدن استفاده کنند. لوکزا با لحنی دستوری گفت: خودتون رو جمع کنین!  آئورورا و آریز محکم به یکدیگر چسبیدند: تا وقتی من و گریگور اینجا هستیم هیچ کس و هیچ چیز به شما آسیب نمی‌رسونه! گرچه او پشت سر هم سر مارها را قطع می‌کرد، اما …

رمان گریگور و نشانگان رمزی را در کتابخانه رمان بوک جستجو کنید

  • اشتراک گذاری
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4750 نوشته
  • 492 محصول
  • 366 کامنت
  • 1164 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.