آخرین ویرایش رمان انتهاج اثر بنفشه، رعنا فایل PDF رایگان (ویرایش جدید) – سازگار با گوشی و تبلت + دانلود با لینک مستقیم
این رمان با پایان خوش برگرفته از واقعیت هست. نیکو ، دختری که تو سن کم با پسر خاله ی دوستش که یه دندونپزشک سرشناس هست آشنا میشه و بخاطر علاقه ی طرف مقابل و پدر و مادرش به این مرد خیلی زود این آشنایی به ازدواج ختم میشه اما ازدواجی که تازه شروع طوفان هاست… نیکو بحاطر نقد های مداوم همسرش، هر روز و هر شب تلاش میکنه تا بهتر باشه اما درست زمانی که فکر میکنه به نقطه خوبی رسیده، همسرش رو با دوست صمیمی خودش رو تختخواب پیدا میکنه و باور هاش زیر و رو میشه، حالا دیگه نیکو نمیخواد یه بازنده باشه، هرچقدر هم این مسیر سخت باشه…
خواهر بزرگم نسرین، وقتی من به دنیا اومدم ازدواج کرده بود! پسرش از من ۳ سال کوچیکتره. خواهر وسطم نگار هم من ۴ سالم بود ازدواج کرد. تو ۲۲ سالگی! مامانم فکر میکرد اون موقع ۲۲ زیاده! باید دختر قبل ۲۰ سالگی بره! اما نگار لیسانس ادبیات گرفت و بعد ازدواج کرد. نگار و نسرین تا الان تمام کلاس های فوق برنامه و کنکور منو هماهنگ میکردن و اگر اونا نبودن من از هم سن و سال هام عقب بودم چون اصلا پدر و مادرم تو این سیستم نبودن.
به سیستم آموزش قدیم ، وقتی خودشون معلم بودن اعتقاد داشتند! یه هفته ای گذشت و یکم حس میکردم نوک دندونم رنگش تیره تر شده. برای همین تو کلاس زبان که پیام رو دیدم شماره پسر خاله اش رو گرفتم تا نوبت بگیرم ازش. اونم شماره مطب رو نداشت و شماره موبایل رهام رو داد. روم نمیشد به شماره موبایلش زنگ بزنم. تو گوگل سرچ کردم و شماره مطب رو پیدا کردم. به بابا گفتم دندونم درد میکنه، اجازه گرفتم، زنگ زدم و نوبت گرفتم. بابا منو رسوند و کلی غر زد چرا انقدر دور از خونه نوبت گرفتی، منم گفتم چون فامیل دوستم بود اینجا فقط نوبت داد و با پارتی بازی تایم خالی کرد.
معمولا بابا پیاده ام میکرد و تو ماشین مینشست اما امروز عجیب بود، باهام اومد بالا. نشستیم تا نوبتمون بشه. استرس داشتم چطور برم داخل و چی بگم جلو بابا که منشی رو به من گفت – شما پرونده نداری!؟ چی میگفتم!؟ میگفتم دارم که لو میرفتم. میگفتم ندارم که ضایع بود. قبل از اینکه من جواب بدم در اتاق دکتر باز شد تا مریض قبلی بیاد بیرون. رهام اومده بود برای بدرقه اون مریض که یه آقای مسن بود. منو دید و لبخند زد . نگاهش افتاد به بابام و برگشت رو من سریع لب زدم.