دانلود رمان پادشاه پریان از هالی بلک با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
روچ در را باز می کند. نور وارد سالن می شود. دستم را جلوی صورتم می گیرم. همان طور که پلک می زنم به پناهگاه جاسوسان دین نگاه می کنم. چهار طرف آن خاک فشرده است و دیوارهایی که رو به داخل انحنا دارد. روی سرمان سقف دوار است. یک میز بزرگ وسط اتاق است و دو پری دور آن نشسته اند که به گمانم هرگز ملاقات شان نکرده ام. هردو با ناراحتی به من زل زده اند. روچ می گوید: «به دربار سایه ها ….
با تحکم می گوید: «این طوری؟» و نگاهی به که فاصله ی زیادی با او دارند و این طوری سفر میکنی؟ اگه وقتی ویوی باهات نیست اثر طلسم تموم بشه چی؟ جود با آرامشی آزاردهنده میگوید گمونم سقوط می کنم» از قیافه اش معلوم است توی اس زلف پیر چابک اند و دست ن میگوید من ؟
دن توی بال های پرپشتشان و پرواز در آسمان هیجان انگیز است. عادت دارم کاردن به ناچار میپذیرد که خطر کردن خفه نمی کند به ملکه ی بزرگ فانی و پیش بینی ناپذیرش صورتش را خیره میشود. ملکه ای که موهای قهوه ای آشفته ای دوره او هم از کمی خطر بدش نمی آید اما برخلاف بعضی ها خودش گرفته و میزنند به شاهش این دو باید همیشه دشمن هم چشم های کاردن هنوز خوش اقبالی اش را باور ندارد و نمی فهمد چه شد .
کارشان به اینجا کشید در میان باد فریاد میزند «حالا که قبول کردیم به سبک تو سفر فقط به خاطر تحت تأثیر قرار دادن اون بری تنها که میدونم. تو هم باید خواسته ی من رو اجابت کنی مثلاً اینکه قول خوشی ازش نداری به جنگ هیولاها نمیری.» جود از آن نگاه ها بهش میاندازد از آن قیافه هایی که وقتی به سای قصر میرفتند هیچ وقت روی صورتش ندیده بود.
اما آن را دید فهمید چهره ی واقعی جود همین از اولین باری است. سیسه چین جسور شجاع بدون آن نگاه هم کاردن جواب خود را میداند معلوم است ؟ جود میخواهد با هرچه که قرار است سر راهش باشد. بجنگد. انگار همیشه باید چیزی را ثابت کند. رش را تصاحب کند جود داستان لحظه ای را برای کاردن تعریف کرد ؟ از سم دا ه مدوک و قبل از اینکه سم اثر کند. با او رودر رو شده …