دانلود رمان فابل(جلددوم) از آدریان یانگ با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
من ” فابل ” هستم. پدرم قوانین دریانوردی رو زیر پاش گذاشته بود و عاشق غواص کشتی خودش شده بود،عاشق مادرم…
توی دریانوردی و تجارت روی آب باید عشق رو بیرون کشتی بذاری و بعد سوار بشی ولی پدرم “سینت” عاشق مادرم شد و بعد از به دنیا اومدن من توی کشتی زندگی میکردیم…همون کشتی ایی که وقتی فقط ۱۴ سالم بود تو طوفان غرق شد و مادرم رو ازم گرفت…
با صدای عمیقی که از پشتم شنیده شد قدمهایی به سمت ما هجوم آوردند. نکن اجازه دهید آن را از سیستم خود خارج کند.»
خدمه یخ زدند و در ثانیه ای که از روی شانه ام نگاه کردم زن از زیر من بیرون آمد و با پاشنه چکمه اش پهلوی مرا گرفت. غرغر کردم و به سمتش دویدم تا اینکه مچ دستش را گرفتم. او سعی کرد به من لگد بزند در حالی که من آن را به میل لنگ آهنی که لنگر را نگه داشته بود کوبیدم وقتی دوباره محکم تر آن را پایین آوردم استخوانهای کوچک زیر پوستش ترک خورد و چاقو از دستش افتاد.
از روی او بالا رفتم و آن را قاپیدم طوری چرخیدم که پشتم به نرده فشار آورد تیغه لرزان را از جلوی خود بلند کردم. اطراف ما فقط آب بود. هیچ زمینی تا آنجا که من توانستم در هیچ جهتی ببینم وجود ندارد قفسه سینه ام ناگهان احساس کردم که در حال فرورفتن است. قلیم فرو می رود. “تموم شدی؟”
صدا دوباره بلند شد و هر سر به سمت گذرگاه برگشت سکاندار لونا با دستانش در جیب ایستاده بود و از دیدن من که بالای سر یکی از خدمه اش ایستاده بودم با چاقویی که در دستانم داشتم نگران به نظر نمی رسید. زولا با همان تفریحی که در میخانه در سروس در چشمانش میدرخشید از میان دیگران تنید. صورتش با پوزخندی هولناک روشن شد.گفتم او را تمیز کن کالا نگاهش به زن زیر پایم افتاد. او با خشم زیر توجه خدمه اش به من خیره شد. دست شکسته اش تا دندههایش کشیده شده بود و از قبل متورم شده بود.