دانلود رمان دکتر استنتون از تی ال سوان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اگه شادی هدیه محسوب میشه، پس کمرون استنتون بابانوئل منه که شادی رو برام به ارمغان آورده. نمیتونم دقیقاً لحظهای که عاشقش شدم رو به یاد بیارم. فقط میدونم عاشقشم. با هر نگاه، هر لمس، هر دقیقه…. کمی بیشتر از قلبم رو میدزدید.
میگن همه انسانها برابر آفریده شدن. خب این حرف یه دروغ آشکاره! چون هدیهای که خدا به زنها داده رو توی لاس وگاس ملاقات کردم و وانمود کردم که اون شوهر منه تا از شر مرد دیگه خلاص شم. اون ازدواج ساختگیمون رو جدی گرفت و هدف زندگیش شد تا رابطمون به نتیجه برسه. به زبان فرانسه باهام صحبت میکرد و من به زبان آلمانی بهش دروغ میگفتم. خندههاش اعتیادآور بودن.
در حالی که مرد پوشیده از عرق سعی میکرد به من بچسبه اخم کردم. اوه خدایا. میشه ولم کنی؟ بازوم رو از دستش جدا کردم. موسیقی بلند بود و در بار منتظر بودم با لحنی توهین آمیز گفت: «به هیچ وجه.» خدایا چشمام به سوی گروه دوستام سوسو میزد و نگاه کردم که همگی لبخند میزنند و عینک هاشون رو به شوخی برام بالا میبرند لعنت بهشون این آخر هفته مجردی به من یادآوری کرد که چرا میخوام برای همیشه مجرد بمونم یه لبخند ساختگی براشون زدم.
منظورم اینه عزیزم بیا برقصيم.» چشمام رو توی حدقه چرخوندم. «نمیتونم، منتظر «نمی تونم کسی هستم، پس بهتره بری.» «با کی؟» اون پرسید. یک پسر قد بلند و با موهای تیره و خوش تیپ از کنارش گذشت و من سریع بازوش رو گرفتم. در حالی که به سمت ما برمیگشت اخم کرد.
«اوه…… ایشون.» پوزخند زدم مرد سیریش اخم کرد و لبش رو جمع کرد تا رقیبش رو بررسی کنه به مردی که تازه دستش رو گرفتم نگاه کردم اوه، اون فوق العاده است. خوب کسی رو گرفتم. مرد در حالی که چشماش بین من و مرد دیگه میچرخید
ابرویی بالا انداخت. «این شوهرمه.» لبخند زدم در حالی که دستم رو دوره لبخند زدم در حالیک بازوش حلقه میکردم به نظر میرسید ادم خوبی باشه مطمئنم منو نجات میده مرد قد بلند با تعجب ابرویی بالا انداخت و لبخند زد. و تو همسر منی؟»
سرم رو به نشانه تایید تکان دادم «آره» توروخدا، دروغم رو خراب نکن آقای قد بلند و خوش تیپ در حالی که بازوش رو به دور کمر من ،میبرد نگاهش رو به مرد مقابلمون چرخوند. « می بینم که همسر زیبای منو ملاقات کردی؟ وقتی به صداش گوش میدادم چشمام رو ریز کردم فکر کنم استرالیایی باشه…