میهن بوک
دانلود رمان | میهن بوک منبع رمان های رایگان جدید و عاشقانه
میهن بوک
دانلود رمان هیلر pdf از میس اویل با لینک مستقیم

دانلود رمان هیلر اثر میس اویل به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

وسطِ وسطِ جهنمم! خودِ خودِ برزخم! آتیشم! شعله ام! مرگم! کجاست؟ کو ناجی؟ کو حامی؟ کو شفادهنده؟ اینا همش مزخرف خالصه! کسی خودِ مرگو از مرگ نجات نمیده! این قصه ی خاکستری منه!

خلاصه رمان هیلر

سرطان توی گلوم متاستاز کرده بود به قلبم تند میزد و درد میکرد رویین تو برای آفریدن آفریده شدی! آفریدن معجزه، آرامش… تو به دنیا اومدی که دنیا رو با نواختن جای زیباتری بکنی می ،دویدم برای خفه کردن صداهای درونم میدویدم و فریاد میکشیدم . هرچی بلند تر فریاد میکشیدم صداهای درونم بلند تر فریاد میکشیدن… بنواز رویین… نوازشش کن … در چوبی حصارا رو با پام باز کردم و داد زدم دهنتو ببند قلبم از لفظی که به کار بردم درد گرفت… تموم تنم از این اصطلاح برای اون آدم اعتراض کرد چجوری باید میزدم تو دهنشون؟ فریاد کشیدم من به ارتشی ام آدم کُشم… فقط بلدم جون بقیه رو بگیرم …. رفتم طرف تویوتا آف رودی که گوشه پارکینگش پارک بود .

در باکو باز کردم شلنگو فرو کردم توی باک و بنزین توشو مکیدم میخوام ازت به اسطوره بسازم… یه افسانه … با خشم به بنزینی که از باک وارد دبه میشد نگاه کردم  … صدا آروم بود، مخملی و نوازشگر، اما از تموم فریادایی که گلومو جر میدادن بلند تر بود خوشحالم که آخرین شاگردم تو بودی… با تو توی اوج خداحافظی میکنم رویین حالا که به تو آموزش دادم رسالتم رو کامل انجام دادم …. پوزخند زدم و زیر لب گفتم: خوب شد مردی و ندیدی اسطوره ات آدم میکشه خوب شد مردی و ندیدی دبه پر بنزین شده بود !

صداهای توی ذهنم هم خفه میشدن وقتی این خونه با وسایلش میسوخت و خاکستر میشد …. صدای بلندی باعث شد از لا به لای درختا چشم بدوزم به آسمون رعد و برق بود آسمون هم عصبی بود تیره شده بود حسابی اعصابش خورد بود … دبه حالا لبالب از بنزین پر بود، هه ! به سادگی آب خوردن بلندش کردم و خطاب به صدای توی ذهنم گفتم نگاه کن ببین همون انگشتای به قول تو معجزه گر میتونن چه جانی هایی باشن ! و بعد آروم آروم و با ریلکسی ،تمام با آرامشی که منو یاد یه اژدهای خوابیده مینداخت به نقطه دیوارای اصلی خونه رو با بنزین خیس کردم! صدای توی ذهنم خفه شده بود احتمالا از بهت از حیرت ! آره نگاه کن میخوام این خونه رو بسوزونم ! نقطه با تموم اون سازای توش با تموم گلایی که توشن با تموم احساسات داخلش !

ببین که دیگه اون رویین که میشناختی مرده . مرگ افسانه اتو ببین همونطور که دیوارا رو بنزینی میکردم روی رویین گذشته هم بنرین می ریختم . گذشته ها همیشه زخم میزدن به قلبم همیشه دردناک بودن پس باید میسوختن مالک این خونه بازی بدی رو با آدم خیلی بد و خطرناکی شروع کرده بود باید اول تحقیق میکرد و میفهمید من چه یاغی ای هستم وقتی این جا رو سوزوندم . من یه مرد عصبی بودم که کور رنگی داشت و دم کشتن براش مثل آب خوردن بود . یه نظامی یه آدم بی رحم !

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
وسطِ وسطِ جهنمم! خودِ خودِ برزخم! آتیشم! شعله ام! مرگم! کجاست؟ کو ناجی؟ کو حامی؟ کو شفادهنده؟ اینا همش مزخرف خالصه! کسی خودِ مرگو از مرگ نجات نمیده! این قصه ی خاکستری منه!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    هیلر
  • نویسنده
    میس اویل
  • صفحات
    509
  • حجم
    3.59m
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • میهن بوک
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

درباره سایت
میهن بوک
دانلود رمان: میهن بوک پایگاه معرفی و دانلود بهترین رمان های الکترونیکی PDF , EPUB و صوتی کمیاب رایگان فارسی و خارجی جدید و قدیمی بدون سانسور
آمار سایت
  • 4726 نوشته
  • 494 محصول
  • 367 کامنت
  • 1151 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " میهن بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.